چکیده:
چگونگی علم خداوند به اشیاء، از پیچیدهترین مسائل فلسفی است. فلاسفه مشاء با استناد به اصل علّیّت و از طریق صور مرتسمه به اثبات و تبیین علم خداوند پرداختهاند. فلاسفه اشراقی با تمسّک به احاطه قیّومی و اضافه اشراقی نور الانوار به اشیاء، علم خداوند را حضوری دانسته و معتقدند که وجود خارجی موجودات عین علم حقتعالی می باشد. فلاسفه صدرایی نیز از طریق قاعده بسیطالحقیقة و اطلاق وجودی، بر علم خداوند به اشیاء استدلال نمودهاند. نصوص دینی نیز با بیان اطلاق ذاتی خداوند «هو الاوّل والآخر والظّاهر والباطن وهو بکلّ شیء علیم» و با ذکر احاطه قیّومی «و هو معکم این ما کنتم» و حضور همه اشیاء در نزد حقتعالی «وان کلّ لّمّا جمیع لّدینا محضرون» بر علم خداوند به اشیاء تاکید مینمایند. در این پژوهش، پس از تبیین تطور چگونگی علم خداوند به اشیاء در فلسفه مشائی، اشراقی و صدرایی، به مقایسه آراء متاخر فلاسفه اسلامی با نصوص دینی در مقام ذات و فعل پرداخته شده است. نتیجه پژوهش حاضر این است که مکشوفات عقلی در مساله علم الهی به اشیاء، مورد تصدیق دادههای وحیانی است و عقل و وحی، برهان و قرآن در این موضوع از مطابقت ویژهای برخوردار میباشند.
خلاصه ماشینی:
ازاینرو مشائیان با تبیین اینکه ماده و علایق مادی مانع ادراک هستند و هر عالم و معلومی باید مرتبهای از تجرد را داشته باشند، ملاک عالم و معلوم بودن را تجرد از ماده و علایق مادی دانسته و بیان کردهاند که موجود مادی در نزد علت مجرد خود حضور نداشته و متعلق ادراک حضوری واقع نمیشوند و علم خداوند به اشیاء مادی خارجی، حصولی و از طریق صور مرتسمه است (فارابی، 1374، ص36؛ ابنسینا، 1370، ص368).
ازاینرو به شدت صور مرتسمه را مورد نقد قرار داده و اشکالات متعددی بر آن وارد نموده (سهروردی، 1372ب، ج1، ص481) و سپس با تأمل در ادراک نفس نسبت به خود و قوا و بدن خویش و با تحلیل مسأله ابصار، حقیقت علم را به بصر ارجاع داده و علم خداوند را به اضافه اشراقی بین علت و معلول تفسیر کرده و بیان میکند که چون همه موجودات، لمعات وجود حقتعالی میباشند و خداوند احاطه قیومی نسبت به آنها دارد و جمیع اشیاء نزد واجب تعالی حضور دارند و بین حق و ماسوی هیچ حجابی نیست و همه مشهود او بوده و مشاهده اشیاء هم از بصر نشأت میگیرد، پس علم او همان بصر است و علم به بصر برمیگردد.
بنابراین از نظر آیات و روایات، تنها موجود مستقل، قائم و غنی، واجب تعالی است و سایر موجودات معلول و عین نیاز به او هستند و حقتعالی بر همهچیز احاطه قیومیه داشته و نسبت او به همه موجودات یکسان است و چون قیوم و برپادارنده شیء از شیء جدا نیست، لذا خداوند سبحان میفرماید: «وهو معکم أین ما کنتم» (حدید (57)، 4).