چکیده:
خشونت در خانواده در طیف وسیع خود از ابتلائات جامعه ماست که دارای ابعاد مختلف جسمی، روانی، جنسی و مالی میباشد. خشونت در خانواده به عنوان یک پدیده اجتماعی مانند دیگر پدیدههای اجتماعی از عواملی ناشی میشود که این عوامل میتوانند فردی یا اجتماعی باشند. از آنجایی که عوامل فردی ممکن است درونی یا بیرونی باشد، این نوشتار با بهرهگیری از متون اسلامی و نیز تحقیقات میدانی در صدد تبیین نقش عوامل فردی درونی در بروز خشونت در خانواده است. برابر نتایج به دست آمده از مطالعات و تحقیقات انجام شده، این عوامل به دو گروه عوامل مشترک (عام) و عوامل اختصاصی تقسیم میشوند؛ عوامل مشترک نقشآفرین در خشونت در خانواده عبارتند از: عدم رشد، اعتیاد، اختلال روانی، عصبانیت، حرص و طمع ، حسادت ، خودمحوری و عقدهها و کمبودها و عوامل اختصاصی نقشآفرین در خشونت در خانواده عبارتند از: عدم شناخت، انتظارات نامعقول، عدم یا کمرنگ بودن مهر، محبت و گذشت و شکاکیت.
Violence in the family in its wide range is one of the most common humanitarian problems of the western and eastern, religious and secular, which has different dimensions of physical, mental, sexual and financial, and is not specific to a particular member of the family; however, A family member is more likely to be a spouse than her husband, or she has been growing like a husband in recent years. Violence in the family As a social phenomenon, as well as other social phenomena, there are factors that can be individual or social. Since the individual factors may be internal or external, This article, using Islamic texts as well as field research, seeks to explain the role of internal factors in the occurrence of family violence. Equal to the results of studies and research, these factors are divided into two groups of common and specific factors; The common factors in violence in the family are: lack of growth, addiction, mental disorders, anger, greed, jealousy, self-centeredness and complexities, and deficiencies and specific factors in violence in the family are: Lack of knowledge, unreasonable expectations, lack of or dimness of the seal, affection, and skepticism..
خلاصه ماشینی:
در بررسي به عمل آمده از ١٨٨ مورد خشونت از نوع قتل و جرح در خانواده که به صورت اتفاقي از بين حوادث واقع شده در سال هاي ١٣٩٢ تـا سـال ١٣٩٦ تجميع شده است ، عامل اصلي ٢٠ مورد يعني ٩/٥٦ درصد آن هـا اخـتلال روانـي بوده است که بيشترين فراواني آن مربوط به خشونت پسر نسـبت بـه والـدين بـا فراواني ٦ مورد و سپس خشونت برادر نسـبت بـه خـواهر بـا فراوانـي ٥ مـورد ميباشد.
در بررسي به عمل آمده از ١٨٨ مورد خشونت از نوع قتل و جرح در خانواده که به صورت اتفاقي از بين حوادث واقع شده در سال هاي ١٣٩٢ تـا سـال ١٣٩٦ تجميع شده است ، عامل اصلي ١٢مورد يعني ٥/٧٤ درصد آن ها انگيزه مالي بـوده است که بيشترين فراواني آن مربوط به خشـونت فرزنـد نسـبت بـه والـدين بـا فراواني ٧ مورد، معادل ٢١/٨٧ درصد کـه در ٦ مـورد مرتکـب ، پسـر خـانواده و قرباني، پدر خانواده بوده اسـت ، سـپس خشـونت شـوهر نسـبت بـه همسـر بـا فراواني٣ مورد ميباشد.
گانــدالف ، ١٣٨٨، ص ٢٦٦ و ٢٦٧)؛ چنان که در تحقيقـي کـه در سـال ١٣٨٦ روي ٥٠ زوج تهرانـي صورت گرفته است به نظر مردان شرکت کننده در اين پژوهش ، يکي از مهم ترين عوامل زمينه ساز خشونت در خانواده اهميـت نـدادن بـه خواسـته هـا و نيازهـاي يکديگر است (احمدي و همکاران ، ١٣٨٧، ص ٧٠)؛ يعني هر يک از زوجين تنها به خواسته و نياز خود اهميت ميدهد يا توجه دارد و نسبت بـه خواسـته و نيـاز طرف مقابل بيتوجه است يا برايش اهميتي ندارد.