چکیده:
هدف این مقاله آن است تا معما و گسست در امنیت ملی عراق نوین (دوره پساصدام) را در بستر شاخص های جامعه شناختی این کشور مورد مطالعه قرار دهد. جامعه عراق موزاییکی از شکاف های اجتماعی است که در زمان حکومت بعثی سنی در فرایند همسان سازی، سرکوب می شدند و پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ زمینه مساعدی برای فعال شدن این شکاف ها فراهم شد؛ به گونه ای که با تجمیع نیروهای اجتماعی حول این شکاف ها، به عنوان کنشگران اصلی داخلی مجال ابراز وجود در صحنه قدرت را یافتند که بازتاب اصلی آن در خشونت های قومی مذهبی و فقدان حکومت مرکزی قوی بوده است. این مقاله با طرح این سوال که بنیان های جامعه شناختی عراق چه تاثیری بر گسست امنیت ملی این کشور در دروان جدید (بعد از اشغال) داشته است؟ این فرضیه را مورد بررسی قرار می دهد که شکاف های اجتماعی به عنوان نمود اصلی بنیادهای جامعه شناختی، با تغیر توازن هویت های موجود ازمنظر پایگاه قدرت، عمق بیشتری یافته و با تناظر هرچه بیشتر آنان زمینه برای ایجاد چالش های امنیتی مهیا شده است. یافته های این پژوهش بااتکابر رویکرد نظری امنیت جامعه ای و روش توصیفی تبیینی نشان می دهد که از میان کنشگران اصلی شیعی، سنی و کردی، اهل سنت به دلیل تصورات هویتی و احساس ناامنی ناشی از پایین کشیده شدن از مسند قدرت، انگیزه بسیار بالاتری برای ابراز خشونت و حمایت از گروه های معارض دارد. ازسوی دیگر باتوجه به وجود نوعی پیوند هویتی میان بازیگران داخلی عراق با کشورهای هویت محور منطقه غرب آسیا، نزاع های داخلی عراق، بین دولتی شده و به تبع آن، مدیریت امنیت ملی عراق را بسیار پیچیده تر می سازد.
This research is intended to investigate the dilemma and the cleavage in the national security of modern Iraq (Post-Saddam era) in the context of its sociological ground. The Iraqi society has become just like a mosaic of social cleavages suppressed in the era of the Sunni-Ba'ath regime in the process of unification. After the occupation of Iraq in 2003, an encouraging situation was created which helped the gaps to expand more. As a result of the accumulation of social forces around these gaps. As the main domestic actors, these groups gained power to express themselves. This reflected in great ethnic and religious violence which resulted in the lack of a strong central government for the country. This research is aimed at exploring how the sociological foundations of Iraq have affected the failure of national security in the new era (after occupation). The research reviews the hypothesis that social cleavages, as the central feature of sociological institutes, have become more in-depth by the shift in the balance of existing identities from power centers. It has resulted in more security challenges due to their Incompatibility. Based on the theoretical approach of community security and following a descriptive-explanatory method, this research concludes that the Sunni groups, among the main Shiite, Sunni, and Kurdish activists, demonstrate a much higher incentive to get involved in violence due to their feelings of insecurity of their identity and power. On the other hand, due to an identity link between the Iraqi local actors and the ethnic-oriented governments of the Middle East, the internal conflicts has changed into inter-state clashes; therefore, it has made it more difficult to manage Iraq's national security.
خلاصه ماشینی:
147 بنیان های جامعه شناختی عراق چه تأثیری بر گسست امنیت ملی این کشور در دروان جدید (بعد از اشغال ) داشته است ؟ این فرضیه را مورد بررسی قرار میدهد که شکاف های اجتماعی به عنوان نمود اصلی بنیادهای جامعه شناختی، با تغییر توازن هویت های موجود ازمنظر پایگاه قدرت ، عمق بیشتری یافته و با تناظر هرچه بیشتر آنان ، زمینه برای ایجاد چالش های امنیتی مهیا شده است .
در عراق جدید با فراهم شدن شرایط ورود به عرصه سیاسی و سهم خواهی از قدرت برای گروه های مختلف قومی و مذهبی، این شکاف ها بیشتر از قبل نمایان شده اند تاجاییکه همچنان هویت ملی در عراق یک مسئله مبهم است (٢٠٠٧١٨٧,Kocher &Kalyvas ).
بغداد به عنوان دومین شهر بزرگ جهان عرب ، درگذشته کانون جذب اقلیت ها بود، زیرا اقلیت ها در این شهر امنیت داشتند و روامداری در این شهر در جریان بود، اما در یک دهه گذشته پیرامون وضعیت اقلیت های کوچک مذهبی قومی عراق ، سه دوره مهم سبب افزایش شدید مهاجرت این گروه ها شده است : در دوره نخست و پس از یازده سپتامبر و حمله امریکا به عراق در سال ٢٠٠٣ عملا بخش زیادی از اقلیت های کوچک مذهبی قومی عراق به دلایل بروز ناامنی ها و تهدیدهای فراوان بنیادگرایان و عوامل القاعده ای و زیرشاخه های عراقی آن تن به مهاجرت به کشورهای همجوار و همچنین کشورهای غربی دادند (از سال ٢٠٠٣ بیش از یک میلیون مسیحی عراقی و یا به عبارتی دوسوم و یا سه چهارم اقلیت مسیحی عراق را ترک کرده اند)؛ دوم اینکه رخدادهای بهار عربی تأثیر ویژه ای بر اقلیت های کوچک مذهبی قومی عراق داشت و عملا آنها را وارد دوره ای نوین همراه با تهدیدات نوین تری کرد و روند کوچ اقلیت های کوچک مذهبی قومی را افزون نمود؛ مرحله سوم این روند حضور افزون تر داعش در مناطق شمال غرب و غرب عراق و محل زندگی اقلیت هاست .