چکیده:
ﻣﺒﺎﺣﺚ اﻣﻨﯿﺖ ﻧﺸﺄت ﮔﺮﻓﺘﻪ از ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﯽ در اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎی ﻏﺮﺑﯽ اﺳﺖ. ﻣﻔﻬﻮم اﻣﻨﯿﺖ در ﻧﮕﺎه ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻏﺮب ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻌﺎﻣﻼت و رواﺑﻂ ﻣﺎدی و ﺣﻔﻆ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ و ﻣﻨﺎﻓﻊ اﺷﺨﺎص ﯾﺎ ﮔﺮوهﻫﺎ اﺳﺖ. ﻋﻠﻮم ﮔﺴﺘﺮشﯾﺎﻓﺘﻪ در ﻣﮑﺘﺐ ﻏﺮﺑﯽ ﺣﻮل اﻧﺴﺎن ﺑﺮﯾﺪه از ﺧﺪا و ﺧﻮدﺑﻨﯿﺎد ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اﻣﺎ در ﺗﻔﮑﺮ اﺳﻼﻣﯽ، اﻧﺴﺎن، ﺧﻮدﺑﻨﯿﺎد و ﻗﺎﺋﻢ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ اﻧﺴﺎن ﺣﯽ ﻣﺘﺎﻟﻪ اﺳﺖ. در ﺗﻘﺴﯿﻢﺑﻨﺪی ﺳﻄﻮح اﻣﻨﯿﺖ، ﺳﻄﺢ ﻓﺮدی ﭘﺎﯾﯿﻦﺗﺮﯾﻦ و ﻫﺴﺘﻪ ﺳﻄﻮح، ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻣﻮﺿﻮع آن در اﻣﻨﯿﺖ ﻓﺮدی ﺧﻮد ﻓﺮد، وﯾﮋﮔﯽﻫﺎی ﻣﺎدی و ﺣﺪاﮐﺜﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ اﺑﺰاری و ﮐﺎرﮐﺮدی اوﺳﺖ. ﺗﻬﺪﯾﺪ اﻣﻨﯿﺖ ﻓﺮدی ﻃﯿﻒ وﺳﯿﻌﯽ از اﻗﺪاﻣﺎت ﻋﻤﺪی ﻧﻈﯿﺮ ﺧﺸﻮﻧﺖﻫﺎ ﯾﺎ آﺳﯿﺐﻫﺎی ﺳﺎﺧﺘﺎری ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺪم ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰی، ﻓﻘﺪان آﻣﻮزش، اﻗﺘﺼﺎدی ﺿﻌﯿﻒ و ورﺷﮑﺴﺘﻪ و ﺣﺘﯽ ﺣﻮادث و وﻗﺎﯾﻌﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺼﺎدﻓﺎت و ﺳﯿﻞ و... را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽﺷﻮد. اﻣﺎ در اﻧﺪﯾﺸﻪ اﺳﻼﻣﯽ ﺳﻄﺢ ﭘﺎﯾﯿﻦﺗﺮی ﻧﯿﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻌﺮﯾﻒ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﻗﺎﺑﻠﯿﺖﻫﺎ، وﯾﮋﮔﯽﻫﺎ و ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ. اﻣﻨﯿﺖ ﻗﻠﺐ، اﻣﻨﯿﺖ ﻫﻮﯾﺖ اﻧﺴﺎن و روح ﻣﻠﮑﻮﺗﯽ اوﺳﺖ. اﺑﻠﯿﺲ و ﺟﻨﻮد ﺟﻨﯽ و اﻧﺴﯽ، دﺷﻤﻦ اﯾﻦ ﻫﻮﯾﺖ اﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ او را از ﻣﺮﺗﺒﻪ اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺳﺎﻗﻂ و ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦﺗﺮ از ﺑﻬﺎﯾﻢ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. اﺑﺰار ﺗﺄﻣﯿﻦ اﻣﻨﯿﺖ ﻗﻠﺐ ﺧﻮدﺷﻨﺎﺳﯽ و در ﭘﯽ آن ﺧﻮدﺳﺎزی و ﺗﺠﻬﯿﺰ ﺑﻪ ﺳﻼح دروﻧﯽ و ﺑﯿﺮوﻧﯽ اﺳﺖ، ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آن ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻋﺮوج ﮐﺮده و ﻣﺤﯿﻂ ﻣﺎدی زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای دﮔﺮﮔﻮن ﺳﺎزد ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻣﻘﺎم ﺧﻼﻓﺖ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺧﻮدﺷﻨﺎﺳﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻓﻬﻢ اﯾﻨﮑﻪ روح ﻣﺎ ﻧﻔﺨﻪی اﻟﻬﯽ و اﻣﺮ اوﺳﺖ و ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻗﺮب اﻟﻬﯽ اﺳﺖ و ﺧﻮدﺳﺎزی ﺳﯿﺮ و ﺳﻠﻮک، ﻣﺠﺎﻫﺪت و ﺳﺨﺖﮐﻮﺷﯽ ﺑﺮای ﮐﺴﺐ ﮐﺮاﻣﺖ ﻣﻘﺪر و ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﺑﺮای ﻇﻬﻮر در ﻣﻘﺎم ﺧﻠﯿﻔﻪ اﻟﻬﯽ اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
ابزار تأمين امنيت قلب خودشناسي و در پي آن خودسازي و تجهيز به سلاح دروني و بيروني است ، تا با توجه به آن بتواند عروج کرده و محيط مادي زندگي خود را به گونه اي دگرگون سازد که شايسته مقام خلافت انساني باشد.
مسأله و دغدغه اصلي اين تحقيق کشف مفهوم امنيت روح و به بيان دقيق تر امنيت قلب انسان مبتني بر مفاهيم قرآني و روايي است .
براي درک صحيح نصوص وحياني و روايي پيرامون امنيت قلب از ديدگاه انديشمندان برجسته اسلامي نظير امام خميني(رحمت الله تعالي عليه ) و ساير بزرگان استفاده شده است .
از مجموعه اقوال نقل شده ميتوان نتيجه گرفت که قلب ملکه نفساني و شخصيت شکل گرفته انسان در هر آن و لحظه اي است که قدرت درک و سنجش و تقاضا و اراده عمل دارد و آن به آن از حالي به حالي دگرگون ميشود.
از امام صادق (عليه السلام ) پيرامون آيه شريفه «ِ إَّلا مَنْ أََتي اللَّهَ ِ بقَلْبٍ سَِليمٍ » سوال شد١ ، فرمودند : «قلب سليم آن دلي است که در آن جز خدا کسي ديگر نباشد، هر دلي که در آن شرک يا شکي باشد آن دل ساقط ميباشد، آنها در دنيا زاهد شدند تا دلشان براي آخرت آماده شد و به آن دل بستگي پيدا کنند.
در اين بستر استعداد و تواناييهاي افراد جامعه در جهت قرب الهي رشد و تعالي مييابد تا امنيت مطلق که سلام و مجرد بودن روح و باطن از اخلاق ذميمه است ، شکل بگيرد.