چکیده:
احمد بن ابی یعقوب اسحاق بن واضح یعقوبی اصفهانی مصری (م۲۸۴ق) از بزرگان و پیشگامان دانشمندان «موالی» است. او را میتوان معلم و پدر جغرافیای اسلامی و تاریخنگاری جهانی با ویژگیهای عقل گرایانه دانست. گرایش دینی- مذهبی و وسعت تسلط علمی او در حوزه تاریخ، جغرافیا، شعر و نجوم و گیاه شناسی و مطالعات اجتماعی، وی را بر صدر طبقه ی دانشمندان بنام اسلامی-شیعی نهاده است. یکی از یادگارهای گران سنگ مورخ مذکور، کتابی تاریخی موسوم به تاریخ یعقوبی است. شناخت و معرفت بر روش و درون مایه تاریخ نگاری یعقوبی بر محققان و علاقه مندان به علم تاریخ نگاری- به لحاظ عظمت و جایگاه او در این علم – ضروری به نظر میرسد. از ویژگیهای مهم تاریخ یعقوبی، پرداختن به جنبههای تمدنی و فرهنگی تاریخ، نگاه نقادانه او به روایات، گزینش اخبار و حذف برخی از آنها، نگاه جامع به تاریخ و عدم محدودیت در دوره اسلامی، تواضع علمی او، نگارش تاریخ با روش ترکیبی، نگاه مستقل سیاسی، عدم حذف رخدادهای مربوط به شیعه و امامان معصوم علیهم السلام از تاریخ، صراحت نسبی و پرهیز از مدح و ستایش حکام، پرهیز از نقل برخی افسانهها و اسطورهها، و سبک موضوع محور کتاب را میتوان نام برد.
خلاصه ماشینی:
از ويژگيهاي مهم تاريخ يعقوبي، پرداختن به جنبـه هـاي تمـدني و فرهنگي تاريخ ، نگاه نقادانه او به روايات ، گزينش اخبار و حذف برخي از آن ها، نگاه جـامع بـه تـاريخ و عـدم محدوديت در دوره اسلامي، تواضع علمي او، نگارش تاريخ با روش ترکيبي، نگاه مستقل سياسي، عدم حذف رخدادهاي مربوط به شيعه و امامان معصوم عليهم السلام از تاريخ ، صـراحت نسـبي و پرهيـز از مـدح و سـتايش حکام ، پرهيز از نقل برخي افسانه ها و اسطوره ها، و سبک موضوع محور کتاب را ميتوان نام برد.
ابن اسحاق يعقوبي در آغاز کتاب البلدان خود اشاره ميکند که از افـرادي کـه از سـرزمين هـاي ديگر ميآمدند درباره ي ساکنان آن ديار، خوراک و پوشاک آن ها، کيش و عقايد آنان ، حاکمان آن جا، و مسافت آن سرزمين تا سرزمين هاي ديگر پرسش مينموده است (يعقوبي، ١٣٥٦ش : ٢) توجـه وي به جنبه هاي اجتماعي زندگي مردمان ، ويژگي منحصر به فرد او در آن دوره است ، چيزي که بسياري از مورخين تا سده هاي بعدي از پرداختن بدان غفلت نموده اند.
يعقوبي در خصوص تاريخ وفات عبدالله پدر حضرت رسول صلي الله عليه و آلـه از ميـان نقـل قـول هـا انتخاب ميکند و با نوعي تحليل يکي از نقل ها را رد ميکند، اما در ادامـه بـه داسـتان شـق الصـدر ميپردازد بيآن که آن را نقد نمايد، در حالي که اين داستان از جمله روايات نه چنـدان قابـل اعتمـاد است (همان : ٣٦٢).