چکیده:
این مقاله ضمن تبیین مفهوم قاعده حفظ نظام و اشاره به دیرینه آن در پژوهشهای کلامی- فقهی بر معنای موسع این قاعده و ارتباط تنگاتنگ آن با لزوم حفظ انضباط اجتماعی تاکید میکند. مقاله با یادآوری نمونههایی از استناد فقیهان به این قاعده در مسائل فقهی، اهمیت نظم متعالی و فضیلتمندانه را که در این قاعده مورد نظر است، روشن میسازد و بویژه نسبت مفهوم حفظ نظام با حفظ نظام حکومتی را توضیح میدهد. اندیشه اصلی مقاله این است که حفظ نظام در فضای فقه بیشتر ناظر به حفظ نظم زندگی اجتماعی به معنای گسترده آن است. حفظ نظام به این معنا البته اقدامات معطوف به حفظ حکومت صالح را هم در برمیگیرد، ولی حفظ نظام در اندیشه اسلامی ناظر به نظمهای برساخته انسان در جوامع مختلف است و بدینسان با مفهوم نظم عمومی در حقوق، همانندیهای فراوان دارد. قاعده حفظ نظام به حفظ نظم موجود در جامعه اسلامی یا حفظ حکومت اسلامی اختصاص ندارد. به موجب این قاعده باید به هر نظم بشری که محصول فکر و عمل مردمان مختلف است و به بقای نوع انسان و زندگی با کیفیت او کمک میکند، احترام نهاد. مقاله همچنین به محتوای آرمانی حفظ نظام اشاره میکند و ظرفیتهای این مفهوم را برای عدم قناعت به نظم موجود و تلاش برای برساختن نظمی بهتر یادآور میشود.
خلاصه ماشینی:
مقاله به طور مشـخص در پـی پاسـخ تحلیلـی بـه این پرسش است کـه : چـه رابطـۀ دقیقـی میـان "حفـظ حکومـت " و "حفـظ نظـام اجتمـاعی" همچون یک کل وجود دارد؟ آیا مفهوم حفظ نظـام مـیتوانـد دسـت مایـه ای بـرای بـرهم زدن بنیادها و ساختارهای اجتماعی و تحدید حقوق و آزادیهای مردم شود؟ مقاله البته بـه مباحـث دیگری مانند کاربرد مفهوم حفظ نظام در گستره بین المللی و جامعۀ جهانی هم پرداخته است .
این از آن روست که به شرحی که خواهد آمد محتوای قاعده وجوب حفظ نظام تنهـا بـر حفظ و تداوم نظم ظاهری و میکانیکی تأکید نمیکند؛ بلکه به درون مایۀ نظم هم کـه عـدالت ، انصاف ، رعایت حقوق و آزادیهای شهروندان است ، توجه میکند.
قاعده حفظ نظـام تنهـا بـه نظمی که محصول اقتدار دولتی است نظر ندارد؛ بلکه به نظم و انتظـامی کـه از درون جامعـه و سنت های مناسب اجتماعی میجوشد نیز بها میدهد.
دوم : استناد به حفظ نظام به عنـوان دلیـل وجـوب بعثـت پیـامبران یـا نصـب امامـان (ع ) بـه خودی خود نشانگر ضعف انسان در سامان دهی به زندگی اجتماعی خود نیست ؛ این که حضور پیامبران و پیشوایان معصوم و آموزه های آنان نظام بخش زندگی بشـر اسـت ، بیـانگر ایـن نکتـه است که وجهی از وجوه زندگی بسامان بشر بر روی خاک به حضور اولیای الهی (ع ) نیازمنـد است .
بـه ایـن معنـا کـه نقـد نظـام حکومتی به خودی خود مصداق اخلال به نظـام نیسـت ؛ بلکـه پاسـداری از محتـوا و درون مایـۀ نظم اجتماعی است و حتی به این اعتبـار هـم واجـب اسـت .