چکیده:
داستانهای قرآن در مواضع و سیاقهای گوناگون ذکر شده است. این پراکندگی و تفاوت سبکهای بیان قصص در گفتمان آیات، شبهه راهیابی تعارض به متن قرآن را در ذهن مخاطب تداعی مینماید؛ این در حالی است که با بهرهگیری از قراینی میتوان ضمن پاسخگویی به شبهاتی چون تاریخمندی و متن ادبی و بلاغی بودن قرآن، در رد ادعای مذکور مبادرت ورزید. روایات منتسب به معصومین از جمله قراین ناپیوستهای به شمار میروند که نقش موثری در تبیین آیات الهی ایفا مینمایند. لکن با عنایت به احتمال ورود اسرائیلیات به منابع روایی، ارجاع به این مصادر را با مشکل مواجه ساخته و زمینه را برای ادبی و بلاغی دانستن قصههای تاریخی قرآن میگشاید. از سویی از آنجا که موارد گوناگونی از اشتراک میان داستانهای قرآن و نقلهای تاریخی مشاهده میشود، با نظر به اینکه گاه حلقههای مفقود قصص در تاریخ یافت میشود، کاربست دادههای تاریخی در تفسیر داستانهای قرآن نافع مینماید و کمک شایانی نیز در پاسخگویی به شبهاتی که، تنها روش فهم قرآن را روش ادبی و تحلیل متن میداند، خواهد نمود. بر این اساس پژوهش حاضر از رهگذر تامل در آرای اندیشمندان مسلمان به ویژه آیت الله جوادی آملی و با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به این پرسش کلیدی که «کارکرد روایات و منقولات تاریخی در نقد خوانش ادبی معاصر از قصص قرآن چگونه ارزیابی میشود؟» پاسخ داده است.
Qur’anic stories are mentioned in various places and styles. This dispersion and the variety of the narration styles of the discourse of the ayahs might evoke in the mind of the audience the doubt about the existence of conflict in the Qur’anic text. However, using some contextual evidence, it is possible to respond to the doubts raised concerning the historicality of the Qur’an and its being a literary and rhetorical text and to attempt at rejecting the claim. The hadiths attributed to the Infallibles are considered to be detached contextual evidence that play an effective role in explicating the divine ayahs. However, considering the possibility of the creeping of Isra'iliyyat into the sources of hadiths, the referral to hadiths has become problematic, setting the grounds for the assumption that Qur’anic historical stories are merely literary and rhetorical. On the other hand, as one can observe various instances of commonalties between Qur’anic stories and historical narratives, given that sometimes the missing links of stories are found in history, the use of historical data in the interpretation of the stories of the Qur’an appears to be helpful and to greatly aid in responding to doubts by those who consider a literary approach and text analysis the only way to understanding the Qur’an. The present descriptive-analytical study thus, through reflection on the ideas of Muslim thinkers, especially Ayatullah Javadi Amoli, addresses the key question that "how the function of hadiths and historical narratives in the criticism of the modern literary reading of the Qur'anic stories can be validated".
خلاصه ماشینی:
(جوادی آملی، ١٣٩٦: ٥٦٦/٤٤) البته این سخن به معنای مقهوریت در برابر علوم طبیعی نمیباشد چنان که به عنوان نمونه در برخی تفاسیر، روایاتی که نزول حجرالاسود از بهشت را بیان میدارد اسرائیلیات و مخالف با قرآن و عقل ، معارض با یکدیگر و در نتیجه مردود تلقی شده اند با این توجیه که نزول سنگ از آسمان یا بهشت معنا ندارد (رشیدرضا، بیتا: ٤٦٦/١) و یا باران سنگی که بر قوم لوط فرود آمد را این گونه تفسیر نموده اند که از نظر عقلی ممکن است که سبب این باران سنگ ، امور طبیعی مانند شهاب ، سنگی آسمانی یا گردبادی باشد که سنگ ها را با خود حمل میکند.
ک: رشیدرضا، بیتا: ٣/ ٤٩) و از این روی باید از هر گونه منبعی که ما را در فهم معنا و کاربرد واژگان در زمان نزول یاری میدهد استفاده نموده و از سویی در گستره کاربرد معیار موافقت با قرآن ، عقل و علم دقت لازم را داشته و به این پرسش پاسخ دهیم منظور از موافقت ، با این سه معیار چه میباشد؟ آیا از دیدگاه آیت الله جوادی همین که مضمون حدیث مخالفتی با قرآن نداشته و متن آن با آیه ناسازگار و غیرقابل جمع نباشد کافی است ؟ در دو مورد دیگر هم آیا ضروری است که عقل یا علم ، دلیلی بر تأیید آن بیاورند یا صرف عدم تناقض کافی است ؟ برای روشن مطلب میتوان به عنوان نمونه به داستان نوح (ع ) و روایات پیرامون آن اشاره نمود.