چکیده:
مقاله حاضر، براساس پژوهشی با عنوان اثرات تمرکززدایی در برنامهریزی درسی تهیه شده است. مطالعه
حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و پس از بررسی مفاهیم با ارائه نتایج به پیشنهادات کاربردی پرداخته
شده است. به نظر میرسد که تمرکززدایی در آموزش وپرورش به طور اعم و برنامه درسی به طور اخص
در دهههای گذشته به شکل برجستهای مد نظر قرارگرفته است و در مباحث آموزشی و سیاسی یک اشتغال ذهنی نسبت به تمرکززدایی آموزشی در میان کشورهای جهان وجود داشته است. تمرکز و عدم تمرکز پدیدهای کاملا واقعی است که درتمام نظام ها به صورت آشکار و پنهان خودنمایی و تاثیرگذاری دارد.
برای به کارگیری رویکرد کاهش تمرکز باید وضعیت برنامه ریزی درسی درحوزة طراحی، الگوهای
برنامه ریزی، عناصر و مولفه های برنامه، مهندسی برنامه، عناصر نظری برنامه ریزی درسی تبیین و روشن شود. بودن در یکی از دو قطب متمرکز و غیرمتمرکز یا حتی قرار گرفتن بر روی طیفی از تمرکز و عدم تمرکز
هرچه است، چیزی جز یک امر مدیریتی نمی تواند باشد. براساس نوع مدیریت سیاسی، اجتماعی و
جهت گیری های ایدئولوژیک و درسطحی مقدورات مادی و مالی نظام های حکومتی و آموزشی است که
آنها را به سوی گرایش به تمرکز گرایی و تمرکز زدایی از آموزش و پرورش و نهایتا برنامه ریزی درسی
می کشاند.
خلاصه ماشینی:
براساس نوع مديريت سياسي، اجتماعي و جهت گيريهاي ايدئولوژيک و درسطحي مقدورات مادي و مالي نظام هاي حکومتي و آموزشي است که آنها را به سوي گرايش به تمرکز گرايي و تمرکز زدايي از آموزش و پرورش و نهايتا برنامه ريزي درسي مي کشاند.
). 1- Acceptation 2- Adaptation 3- Revision 4- Development 5- Organization 6- Implementation ١٩٦ / مطالعات روانشناسي و علوم تربيتي، سال چهارم ، شماره پنجم ، پاييز ١٣٩٨ * * * * * ٢) برنامۀ درسي اجتماعي: برنامه اي که تصميم گيرندگان آن افراد عادي اجتماعي، نهادها، سازمان ها و تشکيلات ميباشند که به طور مستقيم دست اندرکار امر تعليم و تربيت نيستند، ليکن مايل اند به گونه اي، در برنامۀ درسي مدارس نفوذ کنند (ملکي، حسن ، ١٣٩٤).
اين سطح از تمرکز، خود به خود مشکلاتي را ايجاد کرده که از جمله آن ها، ميتوان به موارد زير اشاره کرد: کاهش خلاقيت معلمان و مديران مدارس ، کاهش سطح همکاري بين اثرات تمرکززدايي در برنامه ريزي درسي / ١٩٧ برنامه ريزان و مجريان (صالح ، ١٣٨٦)، کاهش بهره مندي مناسب از تشکل ها (کشاورز، ١٣٨٥)، تعلق خاطر کم مجريان به برنامه هاي درسي (صادقيان ، ١٣٨٧)، کم رنگي نقش مدرسه به عنوان کانون تحول محله (صادقيان ، ١٣٨٩) و (معيني، ١٣٩٦)، دسترسي بالاي نظام براي انجام هرگونه تغييرات (مهرمحمدي، ١٣٨٦).
School-based curriculum decision- making: A study of the Thailand reform, Unpublished Doctor of Dissertation, Indiana university.