چکیده:
درمان فراتشخیصی یکپارچه از جمله درمانهای جدید روان شناسی است که اثر آن بر بسیاری از متغیرهای روان شناسی تایید شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر حساسیت اضطرابی، تحمل پریشانی و علائم وسواسی-اجباری در افراد دچار اختلال وسواسی-اجباری بود. روش تحقیق این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این پژوهش،30 نفر از بیماران دارای اختلال وسواسی-اجباری شهر سنندج به صورت تصادفی در گروه آزمایشی (9 زن و 6 مرد) و کنترل (9 زن و 6 مرد) جایگزین شدند. جلسات درمان هفته ای یک جلسه به مدت 60 دقیقه طی 12 هفته متوالی برگزار شد. برای جمع آوری داده ها در پیش آزمون پس آزمون از پرسشنامه های مقیاس حساسیت اضطرابی (Reiss,1986)، پرسشنامه تحمل پریشانی (Simons & Gaher, 2005) و پرسشنامه وسواس ییل براون (Goodman, 1986) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری (MANOVA) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج MANOVA نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0 p;و 634/4F =). یافته ها نشان داد که درمان فراتشخیص بر کاهش حساسیت اضطرابی و علائم وسواسی اجباری و افزایش تحمل پریشانی در افراد دارای اختلال وسواسی-اجباری موثر است (). بر اساس یافته ها درمان فراتشخیصی یکپارچه باعث کاهش حساسیت اضطرابی و علائم وسواسی-اجباری و افزایش تحمل پریشانی در افراد دارای اختلال وسواسی-اجباری استفاده شد.
خلاصه ماشینی:
حساسيت اضطرابي ٢ يکي از سازه هايي است که با OCD ارتباط دارد Timpano, 2009; Keough, Riccardi, Timpano, Mitchell & Schmidt, 2010; Robinson ) ٢٠٠٦ ,Abramowitz &Deacon ;٢٠١٤ ,Freeston &).
متغير ديگري که همسو با حساسيت اضطرابي پژوهش ها نقش آن را در OCD نشان داده اند، تحمل پريشاني ١ است Laposa, Mancuso, Abraham & Loli-Dano, 2015; Robinson & Freeston, 2014; ) ٢٠٠٦ ,Sampson &McCubbin ;٢٠١٠ ,.
پژوهش ها نشان داده اندکه نقص در کاربرد راهبردهاي تنظيم هيجان ٢ ممکن است عوامل فراتشخيصي بسيار مهمي باشند که زيربناي انواع مختلف آسيب هاي رواني را تشکيل ميدهند ( ;٢٠٠٩ ,Shafran &Mansell, Harvey, Watkins ٢٠٠٩ ,Sloan &Kring ).
با توجه به اين يافته ها، به تازگي برخي از پژوهشگران پيشنهاد کرده اند که مداخلات درماني بايد به طور ويژه بر راهبردهاي تنظيم هيجان تمرکز کنند، زيرا چنين مداخلاتي ممکن است اثرهاي مثبتي بر دامنه گسترده اي از اختلال هاي هيجاني داشته باشند ( ,Aldao ٢٠١٤ ,Fresco &Mennin ;٢٠١٠ ,Schweizer &Nolen-Hoeksema, ).
کارشناساني که در 1- distress tolerance 2- emotion regulation strategies اين زمينه مطالعه کرده اند، معتقدند که يک رويکرد جديد در راه طبقه بندي ، تدوين ، فرمول بندي و درمان اختلال هاي هيجاني مورد نياز است ( & Newby, McKinnon, Kuyken, Gilbody ٢٠١٥ ,GDSalglish)A.
بر اساس يافته هاي اين پژوهش ميتوان نتيجه گرفت که درمان فراتشخيصي يکپارچه باعث کاهش حساسيت اضطرابي و علائم وسواسي اجباري و همچنين افزايش تحمل پريشاني در بيماران مبتلا به OCD شد.