چکیده:
ولایت قدرت بر تصرف مستقیم بدون نیاز به اجازه از کسی میباشد، ولایت در نکاح رأی و نظر در امر نکاح و اذن و یا منع اذن است. وقوع مستمر اختلاف دین بین ولی و مولیعلیه در عصر حاضر، مستلزم بررسی تخصصی این قضیه، از جمله تأثیر آن بر ولایت در نکاح است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به مسئله محوری تأثیر اختلاف دین ولی و مولیعلیه بر ولایت در نکاح پرداخته و به این یافتهها رسیده است که: فقهای اسلامی توافق دینی ولی و مولیعلیه را شرط ثبوت ولایت در نکاح دانسته و برای آن دلایلی از آیات و روایات و اجماع ذکر کردهاند. مناقشاتی نسبت به این دلایل نیز مطرح است. چنانچه اتفاق دین مابین ولی و مولیعلیه وجود نداشته باشد، فقها ولایت را ساقط و شخص دیگری را جایگزین ولی نمودهاند. در کل با توجه به صور جواز ولایت در نکاح و مناقشات وارده بر دلایل شرط اتفاق دین ولی و مولیعلیه، به نظر میرسد که در حالت اضطرار و ضرورت و با رعایت مصلحت مولیعلیه، اختلاف دین ولی و مولیعلیه بر ثبوت ولایت و صحت و آثار نکاح خللی وارد نکند.
خلاصه ماشینی:
ولایت، نکاح، اختلاف دین، فقه مذاهب، حکم فقهی طرح مسئله فقه اسلامی، تسلط شرعی ولی بر مولیعلیه را بنا بر مصلحتهایی مقرر نموده و از جمله آثار آن، انشاء عقد توسط ولی بر مولیعلیه است و به مسائلی همچون ضرورت وجود و حضور ولی در عقد نکاح، ثبوت و سقوط ولایت در آن و همچنین شرایط و ضوابط و موانع و صور جواز و عدم جواز ولایت در نکاح پرداخته است؛ از مباحث مهم در این زمینه، اتفاق یا اختلاف دین ولی و مولیعلیه در زمینه ولایت در نکاح است که بنا بر اهمیت، وقوع و کاربردی بودن آن در تمام عصور علیالخصوص عصر حاضر، قابل توجه و بررسی میباشد.
2. دیدگاه فقهای اهلسنت فقهای اهلتسنن بر این نظرند که اگر دختر باکره مسلمان شود و پدرش اسلام را نپذیرفته یا مجنون باشد، در حکم کسی است که پدر ندارد، زیرا خداوند ولایت کفار بر مؤمنین را قطع نموده و همچنین کسی که پدرش مسلمان شده و خودش مسلمان نشده است، رابطه ولایت میان آنها برقرار نمیشود، ولی اگر پدر یا دختری که مسلمان نیست اسلام را پذیرفت، حکم به ولایت پدر در نکاح و اذن در نکاح به او باز خواهد گشت (ابنحزم، بیتا، 9/46-45).
برای پدر کافر هم ولایتی نیست، زیرا اختلاف دین توارث را از بین میبرد و همچنین ولایت در ازدواج را نیز از بین میبرد (سرخسی، 1414ق، 4/223)، اما کافر ولایت در ازدواج بر فرزند کافرش را دارد، همانطور که شخص مسلمان نسبت به فرزند مسلمانش دارد، دلیل این جریان توارث مابین آنهاست، همانطور که توارث مابین مسلمانان جاری است (همان، 4/224).