چکیده:
چکیده: در این مقاله سعی شده ارتباط بین اندیشههای فقهی و عرفانی امام خمینی درباره نظریۀ ولایت فقیه مورد کنکاش قرار گرفته و با نقد و بررسی نظرات مختلف ازقبیل تباین کلی، اتحاد کامل، استلزام منطقی و هماهنگی ظاهر و باطن به بیان اعتقاد امام خمینی پرداخته شود. به اعتقاد ایشان اسلام نیز همانند دیگر شرایع آسمانی دارای ظاهر و باطنی میباشد و دستورات شرع مقدس ریشه در عالم حقیقت دارند و دستیابی کامل به باطن حقایق اسلام فقط با وجود انسان کامل امکانپذیر است. حال ولایت فقیه که از امور اعتباری قلمداد میشود، گسسته از حقیقت نیست و همچنان که در عالم حقیقت انسان کاملی که فانی در ذات مقام الوهیت قرار گرفته دارای مقام ولایت میباشد، در عالم اعتبار نیز کسی باید دارای مقام ولایت باشد که همسنخ با انسان کامل باشد، یا بهعبارتی مظهری از انسان کامل باشد.
خلاصه ماشینی:
نگارندگان در این مقاله با توجه به شخصیت ذوابعادی امام خمینی درصدد واشکافی این مسئله هستند که نظریۀ ولایت فقیه آن حضرت برخاسته از مبانی کدام یک از عرصه های فقه یا عرفان بوده و درنهایت به دنبال پاسخی برای این پرسش اصلی هستند که آیا در آرا و اندیشه های امام خمینی نوعی ارتباط بین ولایت فقیه و ولایت عرفانی هست یا نه ؟ مفهوم شناسی ولایت «ولایت » را لغویان از ریشۀ «ولی» به معنای «قرب و نزدیکی بیواسطه » میدانند که از آن واژه های فراوانی اشتقاق یافته و در همۀ مصادیق به صورت اشتراک معنوی همین معنا لحاظ گردیده است (طریحی، ج ١: ١٣٧٥).
انسان کامل امام انسان کامل را مظهر اسما و صفات خداوند دانسته و میفرماید: ازآنجاکه هرچه در عالم وجود هست ، علامت و نشانی از آنچه در عالم غیب است ، (ص ) میباشد؛ بالضروره باید برای حقیقت عین ثابت انسانی یعنی عین ثابت محمدی و حضرت اسم اعظم نیز مظهری در عالم عین وجود داشته باشد تا احکام ربوبیت را ظاهر سازد و بر اعیان خارجی حکومت کند؛ همان حکومتی که اسم اعظم بر سایر اسما و عین ثابت انسان کامل بر سایر اعیان دارد.
امام خمینی در نظریۀ ولایت فقیه به صراحت بیان میدارد که ولایت فقیه ، یک امر اعتباری عقلایی است و تمام اختیاراتی که پیامبر و ائمه برای ادارٔە جامعه داشته اند، برای فقیه جامع الشرایط نیز ثابت است و او میتواند براساس مصلحت ، هرآنچه مقتضی مصالح اسلام و جامعۀ مسلمانان تشخیص میدهد، به عنوان قانون الهی اعلام نماید و این ولایت ، واقعیتی جز جعل ندارد و فی حد ذاته ، شأن و مقامی نیست ، بلکه وسیلۀ انجام وظیفۀ اجرای احکام است (امام خمینی، ١٣٧٣: ٥١).