چکیده:
پذیرش این موضوع که جغرافیا و سرزمین، یکی از ارکان هویت ملی به حساب می آید؛ میان مدلول نام سرزمین و هویت جامعه ای، رابطه معنادار برقرار می کند. زان میان، منشا و سیرتحول مفهوم ایران در بیست و هشت قرن، از تشکیل حکومت مادها در فلات ایران تاکنون، واجد اهمیت در خور توجه پیرامون موضوع هویت ملی در ایران است. در این مقاله، ضمن مروری بر پیشینه شناسی مفهوم ایران و ارتقا آن تا مرحله مفهومی سیاسی- اجتماعی و رکن هویت ایرانی در عصر ساسانیان، به بررسی باز آفرینی این مفهوم پس از فترتی قریب نه قرن در دوره صفویه، با جستجو در دوازده اثر از اسناد دولتی، تواریخ، دواوین شعری و سفرنامه نویسان خارجی آن دوره و با روش بررسی اسنادی و ابزار تحلیل محتوا پرداخته می شود. در این کاوش، هم فراوانی تکرار نام ایران در نقش های مختلف مورد نظر بوده و هم نوع کاربرد مفهوم ایران از بعد جغرافیایی و فرهنگی تا مفهوم سیاسی و اجتماعی و رکن هویت ملی ملاحظه شده است. به علاوه، تحول محتوایی آن در دوره دویست و سی ساله صفویه نیز مد نظر بوده است.
خلاصه ماشینی:
"پیتر دلاواله،جهانگرد ایتالیایی که آنزمان در اصفهان بوده و سفرنامهاش از جمله آثار خوب دوره صفویه است،گزارش اینرخداد را چنین میدهد: «شاه عباس سفیر عثمانی را در میدان عمومی شهر و بهطور سواره ملاقاتکرد و پس از آنکه نامه تقدیمی او را نپذیرفت به وی گفت: دیگر نه میخواهد نامهای دریافت کند و نه چیزی دراینباره(صلح)بشنود،زیرا مطلب در دو کلمه خلاصه میشود آنچه متعلق به ترکهاست مال آنان استو آنچه متعلق به ایران است در اختیار ایران باقی خواهد ماند...
امه صدر اعظم عثمانی سنان پاشا به شاه عباس این نامه،پس از آنکه شاه عباس آذربایجان،ایروان،شماخی و دیگر بلاد ایرانی را ازعثمانیان باز پس گرفته بود،از سوی صدر اعظم سنان پاشا که مأمور جنگ ایران شدهبود،خطاب به شاه عباس ارسال شده است: «تاکنون به نام شاه ایران و توران به علت خالی بودن مرزوبوم خود را یکهتازمیدان دانستهای از هیچگونه جستوخیز غافل نبودهاید...
(نامه بایزید دوم به شاه اسماعیل صفوی)سفرنامه نویسان خارجی که در این دوره وارد ایران شدهاند؛اعم از سفرا،بازرگانان وسیاحان نیز در آثار خود نام ایران را در مفهوم کشور ایران به کار بردهاند.
بنابراین،با آنکه فراوانی تکرار نام ایران در مفهوم سیاسی و اجتماعی در منابع سدهنخست این سلسله،کمتر از سده دوم است،اما این تفاوت نه تغییر ماهوی؛بلکه فرایندی طبیعی است که همراه با شکلگیری نهادهای هویتساز و تقویت بنیانهاییک سلسله ایرانی که در تنازع با ترکان قزلباش صوفی مسلک(اصحاب شمشیر 79ملوک الطوایفی رایج در برخی بلاد،استقرار حاکمیت مرکزی و تثبیت مرزها در سدهنخست دوره صفوی،به حرکت خود ادامه داده است."