چکیده:
شناسایی الگوهای رفتاری سرمایهگذاران حقیقی به عنوان یک عنصر مهم در بورس اوراق بهادار حائز اهمیت میباشد. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر احساسات سرمایهگذاران بر پویایی معاملات بورس اوراق بهادار تهران در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. جامعه آماری تحقیق شامل شرکتهای پذیرفتـه شده در بورس اوراق بهادار تهـران است که با استفاده از روش غربالگری تعــداد 117 شرکت به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای بررسی فرضیههای این تحقیق از روش رگرسیون و نرمافزار EViews استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد احساسات سرمایهگذاران تأثیر مستقیمی بر بازده سهام دارد. همچنین بـر اساس دیگر یافتههای تحقیق مشخص شد که تولید ناخالص داخلی تأثیر مستقیم و تورم تأثیر معکوس بر ارتباط بین احساسات سرمایهگذار و بازده سهام دارند؛ اما رابطـه معنیداری در خصوص تأثیر هزینههای دولت بر ارتباط بین احساسات سرمایهگذار و بازده سهام به دست نیامد
خلاصه ماشینی:
اگر چه مطالعات مختلف از روش هاي مختلفي براي اندازه گيري احساسات سرمايه گذاران استفاده کرده اند، اما يافته هاي اکثر مطالعات نشان ميدهد که احساسات بالا، اثر منفي بر بازده سهام دارد و بالعکس ، يعني احساسات سرمايه گذاران ميتواند بازده سهام را در يک سري زماني به صورت منفي پيش بيني کند (تران و ناين ٢٠١٣،٧؛ ١٤٦)؛ بنابراين در اين تحقيق به دنبال پاسخ به اين سؤال هستيم که آيا احساسات سرمايه گذاران تأثير معناداري بر پويايي بازار دارد يا خير؟ ٣- چارچوب نظري و پيشينه پژوهش گرايش هاي احساسي را ميتوان "احساسات سرمايه گذاران به سفته بازي" تعريف نمود.
دارابي و علي فرحي (١٣٨٩؛ ١٤٨)، تأثير نوسانات پنج متغير مهم اقتصاد کلان (توليد ناخالص داخلي، شاخص قيمت کل کالا و خدمات مصرفي، تغيير نرخ سود سپرده هاي کوتاه مدت ، تغيير نرخ دلار در بازار، تغيير شاخص قيمت سهام ) بر ريسک و بازدهي کل سهام شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در سه صنعت سيمان ، پتروشيمي و خودروسازي با استفاده از رابطه همگرايي و مدل بازده سهام - تورم مورد بررسي قرار دادند و نتايج اين پژوهش مبين عدم وجود رابطه بين ريسک و بازده کل سهام و متغيرهاي اقتصاد کلان بوده است .
بعد از اطمينان از شرايط فوق با استفاده از رگرسيون ، فرضيه ها مورد بررسي قرار گرفتند که نتايج حاصل نشان داد سطح معنيداري تأثير متغيرهاي احساسات سرمايه گذاران ، هزينه هاي دولت و اهرم مالي بر بازده سهام کوچک تر از ٠,٠٥ است در نتيجه تأثير آن ها معنيدار است اما با توجه به سطح معناداري تأثير متغيرهاي توليد ناخالص داخلي و اندازه شرکت معنادار نبود.