چکیده:
مضمونپردازی از هنرهای برجستۀ شعر دورۀ صفوی و به ویژه صائب تبریزی است. استفاده از عناصر اساطیری، مذهبی و ملّی نیز در این میان ضمن یاری رساندن به مضمونسازی و خلق مضامین جدید، گاه برداشتهای عرفانی صائب را از این عناصر بازتاب میدهد. این مقاله سعی دارد با شیوۀ تحلیلی- توصیفی، این عناصر و نحوۀ استفاده صائب از آنها را بررسی نماید. ابتدا با یک تقسیمبندی این موارد در سه دستۀ کلّی اساطیری، مذهبی و ملّی جای داده شد و سپس با بررسی اشعار صائب، نحوۀ استفادۀ وی از این عناصر در بیان مضامین عرفانی چون طلب، عشق، استغنا، توحید (وحدت)، فنا و مضامین مرتبط با این مفاهیم با ذکر مثالهای شعری بررسی گردید. نتیجۀ این بررسی نشان میدهد که صائب در مضمونسازی از این عناصر، گاه اشارات عرفانی ظریفی را در اشعارش مطرح ساخته و در این میان سهم اساطیر مذهبی (شامل عناصر اسلامی که منبع آن بیشک قرآن کریم بوده ) از سایر عناصر بیشتر و برجستهتر است.
خلاصه ماشینی:
دراین میان، اگرچه گاه شخصیتها و عناصر اسطورهای، ملّی و مذهبی در پروراندن برخی مضامین به کار گرفته شده؛ امّا این حکم حالت غالب ندارد و بیشتر ذهن شاعر تنها به مضمونسازی و تقویت جنبۀ ادبی شعر معطوف است.
صائب نیز در این میان، اشارات عرفانی با یادکرد نام وی را درشعر خود میپروراند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} منصور حلاج سالک راه و طریقت عشق بود؛ امّا سالکی که چنان راه را گم کرد که دیگر نتوانست عاشق صادق باقی بماند.
از این رو، ترک تعلّق و گذشتن از دنیا و مافیها، یک قدم بیشتر نیست و آسان مینماید: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} همچنین در بیتهای دیگری حضرت خضر و داستان زندگی وی دستمایۀ پرداختن صائب به مضامین عمیقتر شده است.
صائب از این شخصیت داستانی برای بیان دو مضمون عرفانی خطرات راه عشق و عزلتگزینی استفاده میکند: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} داستان پرماجرای زندگی حضرت موسی(ع) که از برداشتهای عرفانی عرفا به دور نمانده، در شعر صائب نیز مورد توجه بوده است.
وی با استفاده از این داستان و با اشاره به عنصر داستانی «عصا»، سالک و عارف را از خطرهای راه آگاه میسازد و به وی گوشزد میکند که بدون دلیل (راهبر/ مرید) قدم در راه وادی عشق نگذارد: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} همچنین در بیتی دیگر، عقیده دارد که مشکلات راه عشق نباید مانعی بر سر رسیدن به مرحله فنا فیالله یا همان یگانگی با معشوق ازلی شود.