چکیده:
ادبیات بدان گونه که در این مقاله از آن یاد شده، یکی از زیرمجموعههای هنر و در زمرهی حقیقت و زیبایی به شمار میرود. این نوع هنری که در فرهنگ ایران و زبان فارسی بیشتر به شعر و سروده تعبیر یافته، مانند هر پدیدهی دیگری خاستگاهی دارد که در زبان اهل نقد و هنر، به تفصیل مورد کاوش قرار گرفته است. از سوی دیگر اشتباههای لپی اصطلاحی است که حدود صد سال پیش با سخنرانیهای روانکاو پرآوازهی آلمانی؛ یعنی فروید به صورت نظری رایج گردید. از میان انواع اشتباههای لپی، «لغرشهای زبانی» وجه برجستهتری داشت که بیشتر مورد توجه فروید واقع شد. ما ضمن تبیین ادبیات (شعر) و لغزشهای زبانی، از نظر خاستگاه و تعبیر و کارکرد و نقش، سعیکرده میان آن دو، پیوندهایی بیابد و آنها را به صورت نظری و با مصداقهای عینی که در سرودههای شاعران بزرگ ایران یافته، تشریح کند.
Literature as mentioned in this article is a subsidiary of art, truth and beauty. This type of art in Iran and Persian culture has more interpretation to poetry. Literature like any other phenomenon has an origin that has been studied. The so-called blunder as particular theme about a hundred years ago in Freud's lecture as a theory was used. In this article, the author has tried to explain each of these two terms, between the two (literature and blunder) in terms of origin, both in terms of function and role, and they will find links theory and examples Literary objectively explain. In this article, the author has tried to explain each of these two terms, between the two (literature and blunder) in terms of origin, both in terms of function and role, and they will find links theory and examples Literary objectively explain.
خلاصه ماشینی:
اگر بخواهيم از اين روان کاو بزرگ بپرسيم ، بخش ناآگاه آدمي چگونه شکل ميگيرد؛ پاسـخش ايـن اسـت که ناخودآگاه مجموعه اي ست از رخدادهاي دوره ي نوزادي و بدون آگاهي خود آدمـي کـه کيفيـتش بـه ذات کودک مربوط است ، ارتباط با قوه ي بازدارنده ي دروني خويش و اجتماع .
مـا ميپنداريم که آدمي وقتي بزرگ شد، از بازي دست ميکشد؛ در حاليکـه دست کشـيدن از بـازي، بـه معنـاي ترک لذت است و به گفته ي فرويد، اگر کسي کوچک ترين آگاهياي از عالم روان انسان داشته باشد، ميدانـد که هيچ کس حاضر به ترک لذت نيست (همان : ١٢٣).
مخاطب اين سخن حق دارد بگويد ميان اين تاريک خانه ي فرويـدي و آن غيـب هويـت مولانـايي تفـاوت از زمين تا آسمان است ؛ هرچه هست ، نسخه هايي مطابق است که اين گفتار مولانا در غزل هاي شمس ، فروغـي بر آن ميتاباند: «زآن شاه که او را هوس طبل و علم نيست / ديوانه شدم بر سـر ديوانـه قلـم نيسـت // از دور ببيني تو مرا شخص رونده / آن شخص خيال است ، ولي غير عدم نيست // پيش آ و عدم شو که عـدم معـدن جان است / اما نه چنين جان که به جز غصه و غم نيست // من بيمن و تو بيتو درآييم در اين جو/ زيـرا کـه در اين خشک به جز ظلم و ستم نيست // اين جوي کند غرقه وليکن نکشد مرد/ کاو آب حيات است و بـه جز لطف و کرم نيست » (همان ، ١٣٦٦، ج يکم : ١٣٤).