چکیده:
صعود، یکی از بنمایههای بنیادین در هستیشناسی نوع انسان محسوب میشود که گاه با اسطورة بازگشت تلفیق و همپوشانی پیدا میکند. میل به بر رفتن از دنیای زمانمند و مکانمند و از دنیایی که بر اساس تضادها بنیان نهاده شده است به سوی آرمانشهر بیکرانه و بیسو، همواره آرزوی دیرین انسان بوده که در ناخودآگاه او تحکیم شده است. این میل در اشعار مولوی، بویژه در دیوان کبیر با به کارگیری تصاویر، نمادها و مفاهیم اسطورهای متضاد و در نگاهی تأویلی بروز و ظهور پیدا کرده است. این مقاله با بیرون کشیدن این تضادها که اغلب در ساختاری تمثیلی بیان شدهاند، این موضوع را بررسی میکند که اغلب این تضادهای تمثیلی در راستای پدید آوردن اسطورة صعود شکل گرفتهاند. در این پژوهش تلاش گردیده با روشی تحلیلی- استنادی و با مراجعه به کتب تحلیلی دست اول در این حوزه به واکاوی، برجسته کردن و بررسی ابعاد این اسطوره از رهگذر تضادهای مطرح شده بپردازد. در ابتدا تأثیر مضامین اسطورهای مربوط و تحکیم کنندة اسطورة صعود همانند اسطورة هبوط، بازگشت جاودانه به وحدت و عشق بررسی شده و سپس تمثیلهای مرتبط و برجسته در دیوان کبیر از جمله: آسمان و زمین، نور و ظلمت، قارون و موسی، مرغ و قفس، چاه و جاه، چاه و صحرا و ... و پدید آمدن اسطورة صعود از دل این تضادها موضوع سخن قرار گرفته است.
Climb one of the fundamental BnMayhHay HstyShnasy human kind which are sometimes found with the myth stems back overlay. Temporal and spatial desire to go to the world and a world that is founded on contradictions and ByJht ByKranh towards utopia, always wished to consolidate the old man that he is unconscious. The desire in the poetry of Rumi, particularly in the Great Court, using images, symbols and concepts AstvrhAy look opposite and has interpretive manifest. This article is out of the contradictions that often have been expressed in structural analogy, this study acknowledges that most of these conflicts in order to create the myth of climbing the figurative been. At first, the impact of the consolidation of the legendary climb AstvrhAy themes such as the myth of the fall, returning to dwell in unity and love, and then check the relevant TmsylHay featured in the Great Court, including heaven and earth, light and darkness, Korah and Moses and chicken cages, wells and ambitious, and desert wells. And the rise of myths climb out of this conflict is explained.
خلاصه ماشینی:
در ابتدا تأثیر مضامین اسطورهای مربوط و تحکیم کنندة اسطورة صعود همانند اسطورة هبوط، بازگشت جاودانه به وحدت و عشق بررسی شده و سپس تمثیلهای مرتبط و برجسته در دیوان کبیر از جمله: آسمان و زمین، نور و ظلمت، قارون و موسی، مرغ و قفس، چاه و جاه، چاه و صحرا و ...
باور به این که انسان از عالم برین هبوط کرده است و دیگر بار باید این چرخش دوری و حرکت به سمت بالا را از رهگذر اسطورة صعود کامل کند.
یکسان نماید کشتها تا وقت خرمن دررسد نیمیش مغز نغز شد وان نیم دیگر کاه شد (همان: 234) نمادها و رمزهای مختلفی جهت بیان بهتر این تضاد در عرفان استفاده شده است که در اینجا به صورت مختصر تجلی آنها را در غزلیات شمس بررسی میکنیم: زمین و آسمان همانگونه که در اسطورة صعود بیان کردیم یکی از اساسیترین امیال انسانها از بدو تاریخ تاکنون میل به بررفتن از فرش به عرش بوده است و گویی در ناخودآگاه جمعی انسانها نگاه از زمین به سمت آسمان و جنبه مرموز بودن دنیای ناشناختة برین همواره او را بر آن داشته است که در تکاپوی دریافتی از آن عالم باشد و گویی به دلیل نامحدود بودن افق و زاویه نگاه آدمی به سوی آسمان دریافتی از جاودانگی برای او به همراه داشته است.
مولوی در برخی موارد که سعی در بیان جلوهای از این اسطوره داشته از عناصر و مفاهیم متضاد دیگری نیز استفاده کرده است.