چکیده:
پژوهش حاضر پیرامون مساله پیچیده و چندوجهی توسعه شکل گرفته و با بررسی کارکردها و عملکردهای توسعه کوشیده است تا با توصیف و تحلیل بحث نقش دولتمردان در توسعه ایران با رویکردی بر اقدامات امیرکبیر در مکاتب مختلف راهی به سوی بازتعریف کلید واژه توسعه در مسیر پیشرفت این کشور بگشاید. باتوجه به نقش و مسئولیتی که در دوران حاضر دولتها در قبال جوامع خود ایفا میکنند؛ پرداختن به موضوع توسعه نیازمند تبیین نقش دولتها در فرایند توسعه و نوع نگرشی است که دولتمردان و سیاستگذاران یک کشور به توسعه دارند. در این راه برخی دولتها با جدیت توسعه را با مفاهیم اقتصادی پیوند زده و به پیشرفتهای چشمگیر اقتصادی دست یافتهاند، اما چندان در توزیع نعمات توسعه در بین آحاد جامعه موفق نبودهاند و مردمشان را از بسیاری مواهب مطلوب بشر مانند آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی محروم ساختهاند. این مقاله با بررسی تئوری توسعه گامهایی را جهت نزدیک ساختن مفهوم توسعه به سیاست برداشته و با ذکر مصادیق، تعاریف و کلیدواژههای مرتبط این تئوری را معرفی میکند. دیدگاهی که در این مقاله ارائه میشود، برای دستیابی به اثرات مثبت توسعه و توزیع درآمد عادلانه و توانمندیهای ناشی از حذف محدودیتها کوشیده است. در این نگرش اقداماتی چون تامین آزادیهای اساسی، ایجاد فرصتهای اقتصادی و اجتماعی، شفافیت و حمایت از اقشار آسیبپذیر جامعه از وظایف دولتهای پاسخگو و برآمده از رای مردم میباشد.
The present study is based on the complex and multifaceted problem of development and by examining the functions of development, it has sought to pave the way for a redefinition of the “development” keyword on the path to progress by describing and analyzing the issue of the role of statesmen in the development of Iran, with an approach to Amir Kabir’s actions in various schools. Given the role and responsibility of governments in their societies in the present era, examining the issue of development requires explaining the role of states in the development process and the kind of the attitude of statesmen and policymakers to development. To this end, some governments have severely linked development with economic concepts and achieved significant economic progress, but have not been very successful in distributing development benefits among the population, and they have deprived their people of many of the desirable benefits of mankind, such as political freedom and social justice. This article examines the theory of development and has taken steps to bring the concept of development closer to politics and introduces this theory by mentioning related facts, definitions and keywords. The perspective presented in this article has sought to achieve the positive effects of developing and distributing fair income and the abilities that result from the elimination of constraints. In this attitude, measures such as securing fundamental freedoms, creating economic and social opportunities, transparency, and protecting vulnerable sections of society are among the responsibilities of responsive and empowered governments.
خلاصه ماشینی:
«آسيب شناسي شاخه اي از دانش است که هدف آن شناخت بيماري هاي رواني - تني و اجتماعي و نحوه تکوين ، رشد و دگرگوني آن است » (ساروخاني ، ١٣٧٦: ٥٧١)، و منظور از آسيب شناسي مديريت توسعه ، عبارت است از مطالعه ، کالبدشکافي و شناخت بيماري ها، ناهنجاري ها و نابساماني هايي که در فرايند مديريت توسعه بروز و ظهور پيدا مي کند و البته ، اين مفهوم داراي ابعاد گسترده اي است که مشتمل بر شناخت و مطالعه آسيب هاي برنامه ريزي ، سازماندهي ، فرماندهي هماهنگي و کنترل و همچنين ، متغيرهاي فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي از يک سو و از سوي ديگر، چگونگي شخصيت نخبگان سياسي (ابزاري ) و توانمندي هاي معرفت شناختي آنان در عرصه توسعه و بصيرت و هوشمندي آنان در شناخت حوزه هاي داخلي ، منطقه اي و بين المللي تأثيرگذار بر فرآيند توسعه و چگونگي تصميم سازي آنان در يک بستر علمي و منطقي با بهره گيري هوشمندانه و مدبرانه از توانمندي هاي صاحب نظران و محققان است ؛ بنحويکه ضريب خطاي کمتري در ابعاد مختلف فرآيند مديريت توسعه پديد ١٥ آيد.
بررسي ها و مطالعات انجام شده نشان دهنده استفاده از مکتب وابستگي به مثابه مباني نظري توسعه کشور است و اين موضوع در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بعنوان رويکردي مشهود و علني توسط نخبگان دوره پهلوي اتخاذ شده بود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و عليرغم تلاش هاي شايان توجه براي انتخاب و اتخاذ مباني نظري نوين و مستقل براي توسعه ، در مقام عمل نخبگان سياسي (ابزاري ) و فکري کشور دچار نوعي بحران تصميم سازي و انتخاب براي جايگزيني رويکردي جديد بودند و ناچار به اشکال مختلف به سمت ١٦مکتب و رويکردهاي وابستگي سوق پيدا کردند و يا دست کم در حالت حيرت و حيراني قرار گرفتند.