چکیده:
تحقق اهداف جامعه و دولتها جهت نیل به توسعه مستلزم برنامه ریزی است. به گونهای که حتی برای رسیدن به اهداف جزئی و زودگذر نیز باید برنامه ریزی داشت. طبیعتا به منظور حصول توسعه فراگرد، برنامه ریزی ضرورت پیدا میکند و از آنجا که این فراگرد ماهیتی پویا دارد و متغیرهای موجود در جامعه زیاد و دارای تنوع وتغییر و تحول میباشد به صورت مداوم در برنامهها تجدید نظرمی شود و این تغییر مستمر برنامهها موجب پویایی وانعطاف پذیری فراگرد برنامه ریزی میشود که بالطبع پویایی کل توسعه را نبز در بر میگیرد. ارزیابیهای صورت گرفته مشخص میکند با وجود آن که چندین دهه از برنامههای توسعه ی ملی و به تبع آن شکلگیری صنعتی سازی در ایران میگذرد، برنامههای تدوین شده هم سویی و هم گرایی بخشهای مرتبط با حوزه ی معماری و ساختمان را میسر ننموده و در بسط مکانیزمهای صنعتی سازی و ارتقای خوانش کیفی ساخت نیز انگیزشهای لازم را ایجاد نکرده است. جغرافیای گسترده، نبود برنامه ی جامع مبتنی بر معیارهای سازمانی، هم نگر نبودن معماران و کمی نگری، پرچالشترین آسیبهای ارتقای صنعتی سازی معماری در ایران است. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی و آسیب شناسی اسناد توسعه ی ملی ایران و واکاوی مولفههای اثر گذار در فرآیند برنامه ریزی ساختمان ایران است. این پژوهش روند خود را با تمرکز بر مولفههای سیاست و اندیشههای معماری پی میگیرد و برای اجتناب از پراکنده شدن بحث از ورود به مولفههای دیگر خودداری مینماید. پژوهش مورد مطالعه به لحاظ روش تحقیق، از نوع تفسیری- تحلیلی است؛ این روش از نظر اعتبار روایی، متکی به موضع کالینگوود در روایت تاریخی است، که اعتبار خاصی برای فهم و تخیل روایت گر قائل شده است.
Realizing the goals of society and governments for development requires planning. So that even to achieve short-term goals, it should also be planned. Naturally, in order to achieve the development of the process, planning is necessary, and since this process is of a dynamic nature, and the variables in the society are large and diverse and change, they are constantly re-imagined in the programs, and this continuous change Programs provide the dynamism and flexibility of the planning process, which inevitably involves the dynamics of the whole development.The evaluations show that, despite decades of national development plans and, consequently, the formation of industrialization in Iran, the established plans for convergence and convergence of sectors related to the field of architecture and building And did not create the necessary incentives in developing industrialization mechanisms and improving quality readiness. The lack of a comprehensive program based on organizational criteria, a lack of architectural connectivity, and a quantitative overview, is one of the most critical issues in promoting the industrialization of architecture in Iran. The main objective of this research is to evaluate and evaluate the national development documents of Iran and to examine the components of the process of planning the construction of Iran. This research follows its trend by focusing on the components of politics and architectural thought and refraining from entering the other components to avoid dispersion of discussion. The research is research-based in the form of an interpretive-analytical method; this method is based on the validity of a narrative based on the position of Callingood in a historical narrative, which has given particular credibility to the narrator's understanding and imagination.
خلاصه ماشینی:
ارزیابی هاي صورت گرفته مشخص می کند با وجود آن که چندین دهه از برنامه هاي توسعه ي ملی و به تبع آن شکل گیري صنعتی سازي در ایران می گذرد ،برنامه هاي تدوین شده هم سویی و هم گرایی بخش هاي مرتبط با حوزه ي معماري و ساختمان را میسر ننموده و در بسط مکانیزم هاي صنعتی سازي و ارتقاي خوانش کیفی ساخت نیز انگیزش هاي لازم را ایجاد نکرده است.
براي سنجش برنامه ها و در پاسخ به پرسش هاي مطرح شده این فرضیه مطرح می گردد که وجود برنامه هاي توسعه ي ملی به تنهایی نمی تواند عامل بسط و گسترش صنعتی سازي ساختمان باشد؛ چرا که صنعتی سازي ساختمان و معماري حاصل همگرایی و همسویی مولفه هاي انسانی، دانشی، ابزاري و سازمانی بوده و نیازمند اتخاذ تدابیر و ساز و کارهاي لازم نظري و عملی در حوضه هاي آموزشی، طراحی و اجرایی می باشد.
روش تحقیق این پژوهش از منظر ماهیت، پژوهشی کیفی و کاربردي است و به ارزیابی و تحلیل محتواي برنامه هاي توسعه ي ملی در ارتباط با رویکردهاي برنامه اي اشاره دارد و هدف آن بازتاب این برنامه ها در فرآیند معماري و تولید ساختمان ایران است .
اما ،رهیافت ها و تحلیل برنامه ها نشان می دهد که تمرکز برنامه هاي تدوین شده، تحت تاثیر مولفه هاي پیرامونی بوده و تاثیر مولفه هاي درونی که اساس و بنیان توسعه ي نگرش به صنعتی سازي است، مورد غفلت قرار گرفته و از این روي، انگیزشی در ایجاد رویکردهاي لازم نوین ساخت را فراهم ننموده است.