چکیده:
عطار نیشابوری در مثنوی مصیبتنامه از شگردهای ادبی خاصی استفاده میکند تا علاوه بر ملموستر ساختن مفاهیم متعالی، نگرش تازهای از انسان و جهان بنماید. یکی از این شگردهای ادبی، کاربرد تقابلهای دوگانه در مسیر سالک طریقت است. عطار معتقد است که هیچ معنایی در مسیر طریقت بدون عنصر متقابلش به کمال و حقیقت نمیرسد؛ به همین دلیل از آغاز تا انجام طریقت، سالک را در دریایی از عناصر متقابل سرگشته میکند و راه رهایی از تناقضها و تضادهای عالم آفاق و انفس را در رساندن همۀ تقابلهای پیش راهش به سرمنشأ وحدت میداند. تقابلهایی چون لطف و قهر، خوف و رجا، قرب و بُعد، تقابل عشق و عقل و... در این مقاله سعی میشود که در پرتو تقابلهای دوگانه، نگرش خاص و اعتدالی عطار نموده شود تا اندیشههای وحدانی او در جهت اتحاد عناصر تبیین گردد. گفتنی است تفاوتی که در روش این تحقیق با سایر تحقیقات پیرامون تقابلها وجود دارد این است که این تحقیق در پی یافتن واژههای متضاد و طبقه بندی کمّی تقابلهای دوگانه نیست، بلکه مفاهیم و عناصری را میجوید که در ورای تضاد ظاهری، در مسیر تکامل انسان به سوی وحدت حرکت میکنند و سبب تعالی آدمی میشوند.
خلاصه ماشینی:
عطار در مثنوی مصیبت نامه با تأکید بر این اصل ، تقابل های دوگانه را برای القای معانی عرفانی مورد توجه قرار میدهد و در پس تضادها و تناقض های جهان هستی، به دنبال یافتن نقطۀ وحدت و اعتدال وجود است .
بیان مسأله و هدف تحقیق از آنجا که آغاز تا انجام طریقت در مصیبت نامه ، سرشار از مقامات و صفاتی است که فراتر از ارتباط تقابلی، در مواجهه با حقیقت الهی در یک نقطه یکدیگر را کامل میکنند و سبب تعالی سالک طریقت میشوند، لازم دیده شد که موضوع تقابل های دوگانه در این اثر مورد تحلیل قرار گیرد.
اگرچه مقام خوف از همان آغاز سفر برای سالک ضروری است و نشان از درجات شناخت او دارد، اما عدم همراه بودن خوف با رجا مانع یادکردن و شناخت حق و در ادامه ، عدم اعتدال سالک در راه رسیدن به حقیقتی میشود که در مسیر آن گام برمیدارد؛ چنانکه جبرئیل به دلیل دوری از رجا، در همان مرتبۀ خوف باقی ماند و به مراتب بالای کمال دست نیافت : زین همه هیبت که بر جـان مـن اسـت آن چه بـس پیداسـت پنهـان مـن اسـت مــن نــیم از خــوف شــاد او هنــوز مـــینیـــارم کـــرد یـــاد او هنـــوز (عطار، ١٣٨٦: ١٦٨) نکتۀ قابل تأملی که در این رابطه وجود دارد، خوف دور از رجای همۀ کائنات آسمان و زمین جز انسان است ؛ به همین دلیل در کل مصیبت نامه آن ها از طریقت در جهت معرفت خداوند عاجزاند.