چکیده:
قاضیان از موقعیت مهمی در نظام قضایی و اداری ایران در قرن هشتم قمری برخوردار بودند. آنان زیر نظر قاضیالقضات و کارگزاران سیاسی به فعالیت میپرداختند. وظیفۀ آنها رسیدگی به دعاوی و مشکلات قضایی مردم بود. در این قرن، ایران برخلاف گذشته تمرکز و یکپارچگی سیاسی نداشت و گرفتار بیثباتی شده بود. جدالِ همیشگیِ سلسلههای محلی با یکدیگر، باعث گسترش ناامنی شده بود. شریانهای اقتصادی از کار افتاده و ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی افزایش یافته بود. در این پژوهش، براساس منابع منظوم و با روش تبیین علّی تلاش شده است به این مسئله پرداخته شود که ناپایداری سیاسی چه تأثیری بر مفاسد اجتماعی قاضیان ایران در قرن هشتم قمری داشته است؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که ناامنی نقطۀ عزیمت بسیاری از تحولات ایران در این قرن بوده و موجب چندگانگی و تضاد اجتماعی، واپسگرایی و گسترش انحرافات اخلاقیِ قاضیان شده بود. با توجه به نابسامانی سیاسی، مفاسد اجتماعی قضات بیشتر شد و باعث شده بود تا گروهی از قاضیان بیدانش، رشوهخوار، ریاکار و بیاخلاق روی کار آیند.
Adjudication and Judiciary branch are one of the important institution in medieval history of Iran, especially in 14th century. Main task of the judiciary was review and settlement of people’s disputes according to Islamic jurisprudence, and appointments and removals in religious affairs. Duty of Judges alongside with governors was establishment of justice in society. In 14th century, Iran due to Moghol’s invasion, had no appropriate social and political conditions. In this Century, Local dynasties throughout Iran, were fighting against each other and created insecure situation. Economic infrastructures was broken down and moral and social abnormalities were increasing. We, in this research by causal approach, seek to find what were effects of political instability on social corruptions of judiciary in 14th Century? Findings of this research shows that insecurity had caused social contrast, retrogradation, and moral deviation among the judges. The political instability, induced in more social corruptions of judges and as we will see later, this led to appointment of illiterate, bribe taker, hypocrite and immoral judges.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس ، مسئله ای که چشمگیر به نظر می آیـد، بی ثباتی است و مسائل دیگر تحت تأثیر آن قرار گرفته بود: گر به عیب انقلاب روزگار بی ثبات می کشد ابن یمین از آشنایی سرزنش گر که باور می ندارد بی ثباتی جهان از برای او بـه آئین مثل گویند غش (فریومدی ، [بی تا]: ٤٤٣) از سوی دیگر، تحت تأثیر این وضعیت ، الگوهـای اخلاقـی و اجتمـاعی در میـان ایرانیـان دستخوش تغییر شد؛ زیرا اخلاق و هنجارها رابطۀ تنگاتنگی با اوضاع سیاسی جامعـه دارنـد و در این دوره ها، حالات روحی مردم نامساعد می شود و ارزش های والای اخلاقی رو بـه افـول می رود.
علاوه بر این ، سلمان که در آذربایجـان و عـراق در دربـار آل جلایر حضور داشته ، به وضعیت نابسامان این نواحی اشاره کرده و از فقدان امنیـت سیاسـی و اجتماعی در جامعه شکایت کرده است : در عراق آنچه من از ظلم و تعدی دیدم شرم دارم بـه زبان بعضی از آنها آورد گریه بیوه زن و اشک یتیمـــــان عراق ای بســـا آب که در دیده خارا آورد یارب نیم شب و آه سحرگـــاه ضعیف ای بســا رخنه که در گنبد اعلا آورد (ساوجی ، ١٣٧١: ١٨٥) سلمان علت ویرانی ها را عملکرد کـارگزاران حکومـت جلایـری و خودسـری هـای آنـان می دانست و به حکام هشدار می داد که مراقب اعمال آنها باشند و در صورت لـزوم آنهـا را بـه قتل برسانند: پادشاها هیچ با اصحـــاب دیوان گفتــه ای اینک هر سالی زنو ملک تو را وارون کنند سال پارین چون زیادت گشت بر پیرار سال سال امسالینه را بر پار هم افــــزون کنند از عوانــان ممـــالک گــردن فخـرک بزن تـا خلایق خـرمی از خون آن ملعون کنند (ساوجی ، ١٣٨٩: ١٠٣ـ١٠٤، ١١٢، ٣٣٧) جلال عضد یزدی (شاعر نیمۀ اول قرن هشتم ) یکی از شعرای ناشناخته این قرن اسـت .