خلاصه ماشینی:
"اینها مختصر مطالبی بود در مورد نقاشی و نقاشاستادانی که اغلب در درس هنر به شاگردان و هنر جویان میداشتم،اما از آنجا که مراکز آموزش هنری نیزمورد هجوم فرهنگ غربی بینصیب نبودند بخاطر آسان و تأثیر پذیری از مدافعین هنر غرب-که اصرار درشناسانیدن مکاتب هنری دیگران و مدرنیسم غربداشتند،در صورتی که در اروپا و یا آمریکا هر روز سبکراه و روش دیگری ارائه میشد که با روحی مشتاق ودلی آرزمند هنرستان را مأمن تعالی روحی خودمیدید،هنوز در فراگیری اولیۀ هنر تأمل و درنگزده به پذیرش در روش جدیدتری دعوت میشد: {Sسالها دل طلب جام جم از ما میکرد#آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکردS}{Sگوهری کز صدف کون و مکان بیرون است#طلب از گمشدگان لب دریا میکردS}از سوی دیگر هنرجو میدید که از این راه زودترمیتواند با دست و پا کردن نمایشگاهی پا به پلۀ اولگذاشته به مراحل بالاتری صعود کند.
گمان میکنم این پانزده سالۀ پس از انقلاب اسلامیسیاست هنری مشخصی در زمینۀ نگارگری ایرانیاسلامی تدوین نشده و در این رابطه ما دچارسرگشتگی و نابسامانی هستیم؛آیا هنوز باید همانروشها که در رژیم گذشته تدوین مییافت و مقامخاص استعماری داشت و ملت ما علیه آنها قیام نمتدریس شود؟!و یا اینکه باید به این صرافت بیفتدحال که علیه تمام آن قوانین و مقررات تحمیلییکطرفه قیام کردیم در این زمینه نیز فکری اساسیو در خور انقلاب اسلامی بکنیم؟ میدانیم اساسنامۀ دانشگاه هنرهای زیبا-کهنخستین دانشکدۀ هنری است-به وسیلۀ میسرآندره گدار فرانسوی و به دستور رضاخان تدوین یااست و در این روش و خط مشی هنری جایی برای هنرفرهنگ ایرانی-اسلامی باقی نگذاشتهاند و به طوردقیق قصدشان آن بوده که فرهنگ و هنر دنیاصنعتی اروپا و آمریکا و غیره..."