چکیده:
یکی از مهمترین موضوعات مطرح در هر درگیری نظامی و به طور طبیعی در جنگ ایران و عراق راهبردهای کلان و ملی است که دو کشور برای رسیدن به نتیجۀ مطلوب خود در مدت درگیری نظامی اتخاذ کرده و تحرکات تهاجمی و تدافعی خود را بر آن بنیان نهادهاند؛ کشف و تحلیل و ارزشگذاری این راهبردها از مهمترین علاقههای کارشناسان و اندیشمندان حوزههای گوناگون از جمله نظامی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره است. تاکنون کارشناسان، نظریهپردازان و تحلیلگران خارجی بسیاری از منظر راهبردی به جنگ ایران و عراق پرداخته و آثار متعددی را در این رابطه پدید آوردهاند؛ مزیت مطالعه و جستجوی این آثار آشنایی با دیدگاهها و نظرات متفاوت دربارۀ دفاع مقدس، عمقبخشی به تحلیلهای داخلی، تطبیق راهبردهای اتخاذ شده با یکدیگر و به روز رسانی تجربیات پیشین و همچنین در صورت لزوم پاسخدهی به شبهات مطرح شده آنها است. هدف این مقاله تبیین و بررسی اجزا و عناصر راهبرد ملی دو طرف درگیر در جنگ از نگاه کارشناسان خارجی است. این پژوهش از روش توصیفی ـ تحلیلی بهره برده و راهبردهای ملی و مدیریت راهبردی هر دو کشور ایران و عراق در طول جنگ را از دیدگاه اندیشمندان بینالمللی بررسی میکند. به وسیلۀ پژوهش و بررسیهای انجام شده این نتیجه به دست آمده است که ماهیت جنگها از جمله جنگ ایران و عراق به دلیل تأثیرپذیری از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت بوده و در نتیجه راهبردهای متفاوت و گوناگونی را از دو طرف درگیر در جنگ، سبب شده است.
One of the most important issues debated in any military engagement, and understandably in Iran-Iraq war is the macro and national strategies, which both countries adopted during their military engagement in order to achieve their intended result, and adopted them as the basis of their own defensive and offensive movements. Discovering, analyzing and rating these strategies is something in which experts and thinkers in various fields including military, economic, social, political...etc. are most importantly interested. So far, many foreign theoreticians and analysts have addressed the Iran-Iraq war in strategic point of view, producing various works in this field. The merit that lies in studying and searching these works is getting introduced to different views and perspectives on the Holy Defense, extending internal analyses, comparing and contrasting the adopted strategies, updating prior experiences, as well as removing the doubts instilled into one’s minds. The objective of this article is to explain and study the elements of national strategies of both parties to war as viewed by foreign experts. This research uses analytical-descriptive method, addressing the national strategies and strategic management of both Iran and Iraq throughout the war according as they are viewed by international thinkers. The result achieved out of the studies is that the nature of wars including the Iran-Iraq war is different due to its being under the influence of differing political, social and cultural contexts, hence leading to different strategies on the part of the two parties to the war.
خلاصه ماشینی:
کارشناسي ارشد دانشگاه جامع امام حسين (ع ) مقدمه با توجه به تلاش هاي مردم به رهبري حضرت امام (ره ) در ٢٢ بهمن ١٣٥٧ انقلابي اسلامي در ايران پيروز شد؛ اين مردم با يک ايدئولوژي محکم پا به ميدان گذاشته بودند و از هيچ کس و هيچ چيز جز خداي متعال نميهراسيد و گرايشي نسبت به هيچ يک از ابرقدرت ها نداشتند؛ به همين دليل آن ها سعي کردند عراق را مجاب کنند تا از تمامي قابليت خود به منظور جلوگيري از صدور انقلاب استفاده کند؛ البته اين بهانه اي بود براي آماده کردن صدام براي تحميل جنگ به ايران و سرنگوني انقلاب اسلامي ايران و رسيدن به اهدافي که دست آن ها از آن کوتاه شده بود؛ به هرحال ارتش عراق در ٣١ شهريور ١٣٥٩ تجاوز گستردة نظامي خويش را در طول ١٢٨٠ کيلومتري مرز مشترک زميني، از شماليترين نقطۀ مشترک با مرز ايران تا بندر خرمشهر و آبادان در جنوب ايران آغاز کرد.
موضوعات مورد بررسي در اين بخش عبارت اند از: اولا اهداف سياسي ـ راهبردي عراق از دست زدن به جنگ چه بود و تا چه اندازه با راهبرد نظامي عراق مطابقت داشت ؟ ثانيا علل مشخص شکست عراق در لشکرکشي عليه ايران چه هستند؟ ثالثا چه درس هايي را ميتوان از اين جنگ دربارة کاربرد نيروي مسلح به عنوان ابزار سياست خارجي گرفت ؟ امنيت نيز يکي از کليد واژه هايي است که در راهبردهاي ملي نقش اساسي دارد (علينقي، ١٣٨١: ٣٣٦ ـ ٣١٧)؛ به اين مفهوم اشاره ميکند که در برخي از رويکردها مباحث راهبردي را همان مطالعات امنيتي ميدانند و عملا تفاوتي ميان اين دو مفهوم قائل نيستند؛ اما نويسنده در اينجا تلاش ميکند تا ادعاي فوق را به نقد گذاشته و نقاط ضعف آن را نشان دهد؛ در انتها نيز او به اين نتيجه ميرسد که گسترة مفهومي راهبرد وسيع تر از مفهوم امنيت و مطالعات امنيتي است .