"و عزیز از دست رفتهی ما،80 سال خوب زیستن را بسترساز خوب مردن کرد؛ مردنی که با آن زنده میشوی،زنده میکنی، میمانی؛جاودانه میشوی اگر دمت دمگرم مهر و محبت باشد، اگر گرمای دستهایت تا اعماق تن دود اگر نگاهت جان تازه بخشد، اگر کلامت درس زندگی آموزد، اگر خود تجلی حرفهایت باشی و حرفهایت تبلور افکارت، اگر بیشاز همه،روی خود کار کنی و آن باشی که از دیگران انتظار داری، اگر با سکوت حرف بزنی و غم خود را در خلوت فرو دهی، اگر غمت غم دیگران باشد و شانههایت استوانههای کشیدن بار دیگری، اگر چهرهات باز باشد و دلت به رئشنی آفتاب، اگر کلامت را شیرین،زیبا،دلنشین و اثر گذار-در موسیقی بیان بیارایی-و«دل»بر زبان آری، اگر همواره خودت باشی؛ خودی که از چشمهی عشق مینوشد و در آبشار اندیشه تن میشوید، خودی که با گوشت و پوست و رگ و استخوان، آرزوها را میشناسد و نیازها را به جا میآورد، و به مدد دانش و خرد و عشق و پایداری،راههای تازهی رسیدن به«انسانیت»را میپوید، انسانی که برای رسیدن به معابد از معابر آلوده عبور نمیکند، انسانی که میگوید:«پرستوی کوچک زندهای بودن،به از عقابی آکنده از کاه»، انسانی که با زندگی کردن،«زندگی کردن»را یاد میدهد، انسانی که صفا و صداقت و راستی و شهامت را بستر رودهای پر آب تلاش و پایداری میکند، انسانی که حاکمیت«عشق و اندیشه»را میخواهد و«قلم»به جای شمشیر میگزیند، انسانی که بزرگی و توانمندیش در شنیدن آری دیگران است، انسانی که داوریش بر پایهی شناخت روشن واقعیتهاست، انسانی که«خطا»را لازمهی یادگیری میداند و شکست را مادر پیروزی، انسانی که از خطای کوچک در«کار بزرگ»در میگذرد، انسانی که در هر زمین خوردنی،«برخاستن»را تجربه میکند، انسانی که با پژوهشگری،در حفرههای تودرتوی «تاریخ»چنان پرتوی میافکند که آمدگان پشت سر را ببینند و روندگان پیشرو را، انسانی که هربار داس رویدادها شاخه و ساقهی زندگیش را میچیند،عمیقتر ریشه میدواند، و با هر نم باران سرسبزتر میروید ..."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)