چکیده:
قومنگاری، بهعنوان یکی از رویکردهای پژوهش کیفی در طول سالهای گذشته گسترش فراوانی یافته و در عرصههای گوناگون پژوهش اجتماعی، دینی، آموزشی و... مورد استفاده قرار گرفته است. این رویکرد پژوهشی، که دارای ریشههایی دیرینه به طول بیش از دو هزار سال میباشد، در طول صد سال گذشته گسترش فراوانی یافته، جانی تازه به رویکرد کیفی پژوهش بخشیده است. برخی از آن، بهعنوان معادلی برای رویکرد کیفی پژوهش نام بردهاند. قومنگاری که بر اساس قرار گرفتن در دنیای واقعی جامعه مورد پژوهش و ارتباط نزدیک با سوژههای پژوهش بنا نهاده شده است، این مفروض میگیرد پژوهشی که در دنیای واقعی رخ دهد و تجربیات دست اول سوژة مورد پژوهش را مورد بررسی قرار دهد، از اعتبار و درستی بیشتری برخوردار میباشد. یافتههای چنین پژوهشی، هرچند که قابلیت تسریع به موارد دیگر ندارد، ولی از ژرفا و استحکام زیادی برخوردار بوده، راه را برای پژوهشهای بیشتر در موارد مشابه باز میکنند. این مقاله، با رویکرد اسنادی، با استفاده از یکی از معتبرترین آثار قومنگاری، توسط یکی از انسانشناسها و قومنگاران آمریکایی، این رویکرد پژوهشی را تشریح نموده، گامهای پیشنهادی برای انجام چنین پژوهشی را ارائه میکند.
خلاصه ماشینی:
پژوهش ، قوم نگاري، پژوهش کيفي، تجربه دست اول ، مهمان هاي شيخ Ayare Pazhuhesh dar Olum Ensani______________________ Vol. 6, No. 1, Spring & Summer 2015 مقدمه کسب شناخت و دانش کافي دربارة دنياي پيرامون ، امري است کـه داراي لايـه هـاي گونـاگون بـوده مـيتوانـد بـه شکل هايي گوناگون همچون ارتباط نزديک با افراد و پديده هاي اطراف ، خوانـدن کتـاب هـا، انديشـه دربـارة دنيـاي پيرامون ، ارتباط با رسانه ها و گرفتن اطلاعات لازم از خلال آنها و...
در پژوهش پيش روي، به دنبال آنيم که اين رويکرد پژوهشي را مورد واکاوي قرار داده ، زوايـاي آن را مـورد بررسـي قرار دهيم و گام هاي انجام آن را با استفاده از يکي از مطرح تـرين پـژوهش هـاي قـوم نگارانـه ، کـه توسـط يکـي از شناخته شده ترين قوم نگاران آمريکايي انجام شده است ، ترسيم کنيم .
وي در ادامـه اشـاره ميکند که ضرورت انجام پژوهش هاي قوم نگارانه ميطلبد که پژوهشگر به صورتي عميق وارد جامعه مـورد بررسـي شود و پديده ها را در جريان ارتباطي نزديک و پايدار، مورد بررسي قرار دهد و فهمي ژرف از آنها به دسـت آورد.
بر اساس اين ضرورت هاي پژوهش ، قوم نگارانه ، قوم نگاران و انسان شناسان برجسـته همچـون مالينووسـکي، ضـمن وارد شدن به درون قبيله هاي بدوي اقيانوسيه و کنار گذاشتن چارچوب محدوديت کننده شخصيت خويش ، بـه عمـق جامعه مورد بررسي فرو رفته ، همچون يکي از آنها زيسته و زندگي کرده اند تا بتوانند به شناختي عميـق از آن جامعـه دست يابند.