چکیده:
سنجاقهای عصر آهن زاگرسمرکزی شامل دو گروه عمدهی سنجاقهای میلهای و سنجاقهای دارای سرسنجاق است. سنجاقهای دارای سرسنجاق خود در سه گروه: قالبی، مشبّک و دارای سر صفحهای طبقهبندی میشوند. در این گروه سرسنجاقها، دارای نقشمایههای خیرهکنندهی انسانی، حیوانی، انسان شاخدار، موجودات ترکیبی، گیاهی، هندسی و انتزاعی هستند که با استفاده از دو تکنیک عمدهی قالبگیری و چکشکاری ورقههای مفرغی ایجاد شدهاند. پژوهشگران مختلفی در ارتباط با چیستی ماهیت این نقشمایهها نظراتی را ابراز کردهاند که عمدهی آنها، نسبت دادن این نقشمایهها به برخی از خدایان ایرانی و بینالنهرینی است. این نظریات برمبنای نمادشناسی سنتی است که برروی نقشمایههای تعداد معدودی از سرسنجاق انجام گرفته است. نظریات مطرح نیز دارای پایههای علمی بسیار شکننده و غیرقابل اثباتی هستند که بیشتر براساس تفسیرهای شخصی پژوهشگران بیان شدهاند. در پژوهش حاضر برای پاسخ به چیستی ماهیت نقشمایههای بهکار رفته برروی سرسنجاقها از روش نشانهشناسی ساختارگرایانه سوسور استفاده شده است و تعداد 145 عدد سرسنجاق دارای نقشمایه را بهعنوان یک مجموعهی نظاممند و دارای ارتباط با هم، و با فرض آن که نقوش براساس یک گروه اصول منطقی کنار هم اجرا شدهاند، مورد مطالعه قرار گرفتهاند. بهمنظور تحلیل روابط ساختاری مجموعه نقوش موجود برروی سرسنجاقها اقدام به شناسایی گروههای همنشین (روابط منطقی میان نقوش) و جانشینی ( قابلیت استقرار نقوش بهجای یکدیگر) گردیده است. گروههای همنشینی و جانشینی شناسایی شده برروی سرسنجاقها شامل سه گروه مردانه، زنانه و انسانشاخدار است و با بهرهگیری از این نظر که صورتهای انسانی بیانگر خدایان برروی سرسنجاقها هستند، میتوان این نظریهی جامع را عنوان کرد که برروی سرسنجاقها سه خدای مردانه، زنانه و جهان زیرین اجرا شده است و نقشمایههای موجود در هر یک از گروههای جانشینی و همنشینی این خدایان بهعنوان همراه این خدایان و در نبود ایشان بهعنوان نشانههایی از این سه خدا برروی سرسنجاقها اجرا شدهاند. در بین سرسنجاقها دو گروه همنشینی مشترک نیز بین نقشمایههای خدای مردانه و زنانه به اجرا درآمده است که بهترتیب نشانههایی از غلبهی خدای زنانه بر مردانه و پیوند بین این دو خدا است.