چکیده:
غرض از «ساحت فرهنگی دین»، دینی است که در گذر از اقوام، ملتها و سدهها تطور یافته و با فرهنگ جوامع انسانی درآمیخته تا به شکل امروزی به ما رسیده است. تردیدی نیست که هم دینْ انسانها را متحول میسازد و هم انسانها بر دین تأثیر میگذارند و این تعامل، فرآوردههای مختلفی را ایجاد کرده است که برخی از آنها تا روزگار ما دوام آوردهاند و برخی دچار توقف و مرگ شدهاند. مذاهب، مکاتب، فِرَق، جریانهای اجتماعی و سیاسی بخشی از این فرآوردهها محسوب میگردند. این تطور و تحول، بهایی است که دین برای ماندن و گسترش خود در بستر تاریخ و جغرافیا میپردازد. آیا در این تعامل فرهنگی میتوان حدود یا خطوط قرمزی را برای حفظ ماهیت (درست آیینی) و کارآیی دین تعیین نمود؟ انسان تا چه میزان و در چه حوزههایی حق دخالت (ابداع) در دین را دارد؟ عقل مستقل، اخلاق و علوم مدرن چه نسبت معرفتی و مرتبتی با دین میتوانند داشته باشند؟ ما در این پژوهش قصد داریم به این گونه سؤالات از منظرهای دو جریانِ اندیشۀ دینی پاسخ دهیم. ابتدا به طرح نظرات سنتگرایان یعنی پیروان دیدگاهی که قائل به وجود یک سنت ازلی و ابدی در بطن ادیان است، میپردازیم. این جریان فکری با رویکرد متعمقانۀ گنون در ابتدای قرن بیستم آغاز شد و با تلاشهای نظام بخش شوان نضج یافت. پس از آن در ادامۀ مقاله دیدگاههای نواندیشان دینی معاصر ایران از جمله سروش، ملکیان، مجتهد شبستری و کدیور را بررسی میکنیم و در پایان به مقایسۀ تطبیقی دیدگاههای دو طرف خواهیم پرداخت.
By “cultural domain of religion” we mean a religion which by passing through centuries and among nations and races has changed, mixed with different human cultures and become as what we meet it today. Religion and human affect each other and as the result of this affection there are many products, some endured till now and some had stopped and died. Denominations, schools and sects are parts of these products. These changes for a religion are the price of remaining in long time and expanding in the world. Is it possible to distinguish some borders for orthodoxy of a religion and its spiritual effectiveness during this cultural reciprocity? What is the boundaries and domain of human innovations in a religion? What are the proportions of independent intelligence, ethics and modern science with religion from the epistemological and hierarchical point of view? In this research we respond to such questions from two view points. First we speak about Traditionalist’s opinion who believe in a common tradition existing in depth of all religions. This stream of consciousness set out with R.Guenon in early 20th century and grew with systematized activities of F.Schuon. After that we will speak about contemporary Iranian contemporary religious intellectuals like A.Soroush, M. Malekian, M.Shabestari and M.Kadivar. Finally we will compare these two view points.
خلاصه ماشینی:
حوزة انسان ي ، دين فرهنگ ي ، درست آييني، معرفت ديني، عقل مستقل مقدمه علوم و فناوري هاي جديد، اگرچه نقش ابزاري در پديد آمدن بسترهاي فرهنگي در بر داشته اند اما شدت اين تأثير باعث شده ت ا رويکرد جديد به علوم تجربي، موجد نوعي جهان بيني تحت عنوان نوگرايي يا تجددگرايي شود.
٢. ساحت فرهنگي دين از منظر سنت گرايان شوان بيان ميدارد که : «طبق معيار سنجش خدا، ناحيه اي وجود دارد که ، در عين درست آيين و سنتي بودن ، به يک معنا انساني است ؛ اين بدان معناست که نفوذ و سلطۀ الهي تنها در مورد کتب مقدس و در مورد نتايج اصلي وحي الهي تام است ، و همواره "بعدي انساني" بر جاي مينهد که در آن بعد، اين نفوذ و سلطه بيش از عملي غير مستقيم انجام نمي دهد، و اين امکان را فراهم ميآورد که عوامل قومي يا فرهنگي حرف اول را بزند.
١ سنت گرايان معيارهايي را براي درست آيين بودن صورت بنديهاي الهياتي يا نظام ها و مکاتب ديني و مذهبي اراه ئ مي دهند که به همان تعاريف مبنايي ايشان از دين ، ه ب عنوان «منظومه اي از تعليمات و راه معنوي » راجع ميگردد.
« يک دين براي درست آئين بودن ، بايد داراي نمادگرايي اسطوره اي يا تعليمي که مؤيد تميز اساسي مورد نظر [تميز بين حق و باطل يا مطلق و نسبي ] است ، باشد و نيز راهي را ارايه نمايد که کمال و دوام تمرکز را تأمين کند.