چکیده:
در بررسی سکههای نخستین اشکانیان، پژوهشگران بیشتر بر میراث یونانیمآبی و پارسی-هخامنشی بهعنوان عناصر مسلط تأکید میکنند و عناصر سکایی عموماً نادیده انگاشته میشوند. یکی از نقشمایههای این سکهها، سرپوش قائم نوکتیزی است که بر سر شاه قرار دارد. مسئلة اصلی پژوهش، بررسی خاستگاه سرپوش شاهان نخست اشکانی است که عموماً متأثر از سکههای شهربهای هخامنشی و فرهنگ پارسی انگاشته میشود. فرضیة این مقاله، احتمال سکاییبودن این سرپوش باتوجهبه خاستگاه سکایی اشکانیان است. مقالة حاضر بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی و مقایسة این سرپوش با نقشمایههای هخامنشی، سکایی و یونانی و توصیفات متون کلاسیک، به بررسی این خاستگاه بپردازد. مقایسة این سرپوشها با سرپوش شهربها، موارد نقشمایههای دورة هخامنشی و هنر یونانی کلاسیک نشان میدهد که این سرپوش برخلاف موارد پارسی که نرم و فاقد برجستگی هستند، شباهت چشمگیری با سرپوشهای بیابانگردان سکایی دارد که در هنر هخامنشی و یونانی بهصورت قائم به تصویر کشیده شدهاند؛ درنتیجه، میتوان گفت سرپوش نخستین اشکانیان گونهای از سرپوش ایستاده و نوکتیز سکایی است که مختص اپرنیها یا قبایل داهه بوده است. ردِّ پای سرپوش سکاها در متون کلاسیک نیز دیده میشود که از آن به نام کورباسیا یاد شده است. بررسی اصطلاحات سرپوشها در این متون نشان میدهد واژة کورباسیا که در آغاز تنها مختص سرپوش سکاها بوده است، بعدها با سرپوش بلند و دندانهدار پارسی مختص شاه بزرگ هخامنشی خلط شده و این دو، همسان پنداشته شدهاند. گذشته از ارتفاع سرپوشها، ظاهراً آنچه به این همسانانگاری کمک کرده است، وجود محافظ گردن در هر دو سرپوش بوده است.
Scholars, in their study of Parthian numismatics, mostly emphasize the Hellenistic and Persian-Achaemenid heritage and ignore Scythian cultural elements. One of the most important motifs on these coins is the upright headgear of the king. The main purpose of this research is to examine the origin of early Arsacid kings’ headgear which is generally assumed to be an imitation of Achaemenid satrapal coins and Persian culture. Due to the Scythian background of the Arsacids, however, the article proposes a Scythian origin for this headgear. It examines the origin of this headgear by comparing Arsacid coins with Achaemenid, Scythian, and Greek motifs and classical sources. The result of our comparison indicates that the Arsacid headgear, unlike the soft and loose Persian one, has a striking resemblance with the stiff pointed Scythian headgear which is depicted in Achaemenid and Greek art. Consequently, it can be argued that the early Arsacid headgear was probably a sort of Scythian headgear belonging to Aparni or Dahaean tribes. The trace of this headgear can be found in some classical texts in which it is refered to as “kurbasia.” The study of the terms used for headgears in these texts illustrates that the word kurbasia, which was initially used for the Scythian headgear, in later periods, was confused with an upright ridged Persian headgear exclusively for the Achaemenid great king. Apart from their similar stiffness, it seems that both headgears had a common neck protection which further caused their misidentification.
خلاصه ماشینی:
مقایسٔە این سرپوشها با سرپوش شهربها، موارد نقشمایههای دورٔە هخامنشی و هنر یونانی کلسیک نشان میدهد که این سرپوش برخلف موارد پارسی که نرم و فاقد برجستگی هستند، شباهت چشمگیری با سرپوشهای بیابانگردان سکایی دارد که در هنر هخامنشی و یونانی بهصورت قائم به تصویر کشیده شدهاند؛ درنتیجه، میتوان گفت سرپوش نخستین اشکانیان گونهای از سرپوش ایستاده و نوکتیز سکایی است که مختص اپرنیها یا قبایل داهه بوده است.
بررسی اصطلحات سرپوشها در این متون نشان میدهد واژٔە کورباسیا که در آغاز تنها مختص سرپوش سکاها بوده است، بعدها با سرپوش بلند و دندانهدار پارسی مختص شاه بزرگ هخامنشی خلط شده و این دو، همسان پنداشته شدهاند.
(رجوع شود به تصویر صفحه) با مقایسٔە دقیقتری )جدول ١( میان سرپوشهای منتسب به بیابانگردان ایرانی استاها، سرپوش ارشک و نیز جنگاور پارسی »تابوتدان اسکندر«، میتوان مشاهده کرد که نمونههای بیابانگردان و اشکانیان بهرغم تفاوت در جزئیات، دارای یک وجه مشترک هستند که آنها را از سرپوش پارسی متمایز میکند؛ این وجه مشترک، ایستاده بودن و نوک تیز آنهاست که در تقابل با نمونٔە نرم و سست پارسی است.
این موضوع از آنجا تائید میشود که هرودوت به اقوامی در سپاه خشایارشا اشاره میکند که فرهنگ و پوشاک آنها عمدتا به پارسیان و مادیها شباهت دارد، اما سرپوش منحصربهفرد خود را دارند؛ برای مثال، پس از توصیف سربازان پارسی و مادی در همان بند ٦٢، وی از کیسیها )σσιοιΚι( نام میبرد که برخلف پارسیان و مادیها، نه تیارا، بلکه میترا بر سر داشتند؛ واژهای که عمدتا به دستار ترجمه میشود )٣٧٩-٣٧٧ :١٩٢٢ ,Herodotus(.