خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) اینس در بخش بعدی آثار"فرناندو آرابال و لیندسی کمپ"را به عنوان دو تن دیگر از دراماتیستهای آوانگارد مورد بحث قرار میدهد و نخست به تغلیظ و تشدید خط آئینی و معنوی-اما غیر مذهبی-درام آوانگارد در آثار فرناندو آرابال اشاره میکند و این امر را نیز البته ناشی از وجود بستری قوی کاتولیسیسم کلیسای رم در اسپانیای فرانکو میداند.
در مورد شکنر،نخست این مطلب حائر اهمیت مینماید که مجلهی دراماریویو تحت سردبیری وی اقدام به مطالعه در مورد شیوههای ارتباط غیر کلامی،پیوند میان الگوهای رفتار انسانی و حیوان یدر بازی و فعالیت آئینی شده و گونههای اجرای مذهبی باقی مانده در فرهنگهای بدوی، نمود؛در همین جهت میتوان از موارد زیر به عنوان اصول مشترک میان مناسک بدوی و تئاتر آوانگارد یاد کرد:"کلیت"،"انضمامی بودن"،"تجربهی استعلایی"و"تأکید بر اجرا به مثابه فرآیند و نه محصول".
اینس در توضیح نحوهی اقتباس تئاتر آوانگارد از نمایشنامههای شکسپیر به این مطلب اشاره میکند که تا پیش از دههی 1960 اقتباس از آثار شکسپیر بیشتر اجراهایی درخور زمانه بود،اما از اواخر دههی 1960 میلادی با مجموعهی گستردهای از اقتباسها مواجه میشویم که به جای مدرنیزه کردن مواد و مصالح شکسپیری بر عناصر بدوی یا اسطورهای تأکید کرده،از این مواد و مصالح به مثابه طنینها یا پژواکهای زیرآستانهای برای برانگیختن پاسخهای پیشا عقلانی در مخاطبان استفاده میکنند.
به رغم آنکه برجستهترین نمایندهی این گرایش پیتر بروک است-به خصوص در اجرای بدویگرایانه و آرتوئیش از"طوفان"-اما نمایشنماهای که تقریبا بدل به وجه مشخصهی تئاتر آوانگارد شده است"مکبث"میباشد؛نمایشنامهای که یان کات آن را به مثابه تراژدی مدرن سرنمونواری در کتاب"شکسپیر معاصر ما" (1961)مورد بررسی قرار داده است."