چکیده:
بهائیان ادعا دارند که بهائیت نوحلقه ای از زنجیرۀ ادیان وحیانی الهی است که در پس حلقۀ پیشین خود، یعنی آئین اسلام آمده است. به همین جهت برای نشان دادن اتّصال خویش، درحالی که
خاتمۀ اسلام را ظهور موعود اسلام معرفی م ینمایند، آن ظهور را در شخصیّت میرزاعل یمحمّد شیرازی )باب( و به تعبیر ایشان، قائم اسلام م یدانند.
هرچند راست آزمایی و واق عنمایی مدّعای قائمیّت وی از جهات مختلف قابل بررسی و پیگیری است، اما باتوجه به تساوی حقوق « داعیۀ بهائیت در مساله و شخصیت » و برابری در بین انسان ها بزرگ باب درنظر آنان، عدالت و حقوق انسانی را که موعود اسلام قرار است در زمین برپا نماید، موردتوجه قرار داده ایم.
در این مقاله سعی شده است تصویری از دیدگاه ها و واقعیت های موجود در کتب باب، به عنوان متون معتبر در بین بهائیان، » جایگاه و ارزش حقوق انسانی « نسبت به و نیز عملکرد بابیان که با تاثیر از سخنان و
نوشته های رهبرشان، در تاریخ رقم خورده است، نمایانده شود.
Baha’is and Baha'ism claim to have been a new descendant of a chain of divine religions,
which came in the wake of their former circle, the Islamic religion. Therefore, to illustrate
their connection, they refer to the termination of Islam as the emergence of the Promised
Person of Islam, and consider Mirza Ali Mohammad Shirazi (Bab) as the Promised one
and the Qaem of Islam(Mahdi)in their interpretation.
The veracity and realism of this claim can be explored and pursued in many ways.In the
light of the Baha'i claim to the issue of "equality of rights and equality between humans"
and Bab's great personality among them, in comparison to the justice and the human
rights promised by Islam have been taken into consideration.
This article attempts to give an overview of the views and facts in the books of Bab as
authentic texts among Baha'is regarding the "status and value of human rights" and the
performance of the Bab is, influenced by the words and writings of their leader.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله سعی شده است تصویری از دیدگاهها و واقعیتهای موجود در کتب باب، بهعنوان متون معتبر در بین بهائیان، نسبت به «جایگاه و ارزش حقوق انسانی» و نیز عملکرد بابیان که با تأثیر از سخنان و نوشتههای رهبرشان، در تاریخ رقم خورده است، نمایانده شود.
بهائیان خود را داعیهدار حقوق بشر و تساوی حقوق انسانها میدانند، بر همین اساس، توجه به بخشی از حقوقی که از آن دم میزنند و نیز عملکرد این امام زمان خودساخته، اما مورد قبول بهائیان، ما را به حقایقی و رای ادعاهای گزاف ایشان رهنمون خواهد ساخت.
از طرف دیگر باب، بهعنوان رهبر این گروه، با حکومت وقت مخالفت کرده، مردم را به نبرد با دولت دعوت میکرد و با عبارات پرشور و محرک خود سبب شد تا آن جنگها به راه افتد، چنانکه شوقیافندی اعتراف میکند که عبارات مهیج تفسیر سوره یوسف بود که جنگجویان طبرسی و نیریز و زنجان را به آن نبردها واداشت (شوقی افندی، قرن بدیع ج1، ص147).
مرحوم امیر با اقدام به سرکوب قاطع فتنه بابیان و اعدام و تبعید سران باب و بهاء، همراه با انجام برخی اصلاحات سیاسی اجتماعی در کشور، در چند سال نخست سلطنت ناصرالدین شاه، برای همیشه راه را بر پیشرفت این گروه در تاریخ ایران سد کرد.
در تاریخنگاری خود بهائیان، همچون «تاریخ ظهورالحق» نوشتۀ مورخ شهیر بهائی «اسدالله فاضل مازندرانی»، ردپاهایی از این کشتارها در ایام تبعید بابیان در بغداد به کربلا که تحت رهبری میرزاحسینعلی نوری ـ بهاءالله ـ قرار داشتند، آمده است.