چکیده:
میرزا علی محمد شیرازی در سال 1235 هجری قمری در شیراز به دنیا آمد. در کودکی از طریق استادش با آراء و عقاید شیخیه آشنا شد. او مدتی پس از مرگ سیدکاظم رشتی دومین رهبر شیخیه و از سال 12 60
هجری قمری به تدریج دعاوی مختلفی را مطرح کرد که عبارتند از: ادعای بابیّت، ادعای مهدویت، ادعای نبوت و منسوخ شدن احکام اسلامی.
تغییر در دعاوی میرزاعل یمحمد شیرازی واکنش های متفاوتی را در پی داشته است.
اگرچه بهائیان تلویحا تمامی دعاوی وی را پذیرفته اند، اما تا کید ویژه ای بر ادعای قائمیت وی دارند. برخی از دیگر محققان هم استدلال هایی در رد تمامی دعاوی وی داشته اند که مبنای آن ها ایرادات وارد
بر سیر دعاوی و تغییرات آن است. در این نوشتار سعی شده است تا به شکل خلاصه، از طریق بررسی سیر دعاوی علی محمد باب و استدلال های موافق و مخالف آن ها، صحت یا بطلان دعاوی مزبور تنها از منظر تغییرات در سیر دعاوی وی تبیین گردد.
Mirza Ali Mohammad Shirazi was born in Shiraz in 1235 AH. As a child student, he became
acquainted with the ideas and beliefs of Sheikh’is through his teacher. Shortly after
the death of Seyed Kazem Rashti, the second leader of the Sheikh’is he from 1260 AH,
gradually raised various claims, including: claims of being the Bab, claims of Mahdism,
claims of Prophethood, and abolition of Islamic laws.The change in the claims of Mirza
Ali Mohammad Shirazi has had different reactions. Although the Baha'is have implicitly
accepted all of his claims, they place particular emphasis on his claim to be Bab.
Some other scholars have argued against all of his claims on the bases of changes happened
to his claims. In this paper, it is attempted to summarize, by examining the course
of Ali Mohammad Babs' claims and the arguments for and against these claims, the validity
or nullity of the said claims by only looking from the perspective of changes in his
claims.
خلاصه ماشینی:
علیمحمد شیرازی که اشتیاق شدید وی را به شناختن موعود اسلام میبیند، در شب پنجم جمادیالاولی سال ۱۲۶۰ هجری قمری، خود را صاحب آن مقام و باب امام عصر معرفی میکند و چون بشرویی برهان و تأییدی میخواهد، به درخواست وی، همانجا در تفسیر نخستین آیات سورۀ یوسف مطالب مختصری مینویسد و ملاحسین بشرویی با دیدن آن نوشته، بابیت او را میپذیرد (همان، ص۳۹).
در باب اول از واحد اول یعنی در آغاز بیان فارسی، باب میگوید که اولین چیزی که خدا فرض کرد اقرار به توحید خداست ولی معرفت کلمۀ توحید منوط است به معرفت نقطۀ بیان که او کسی است که خدا او را «ذات حروف سبع» قرار داده (یعنی علیمحمد که اسمش از هفت حرف تشکیل میشود) و هرکس که یقین کند که او همان ظهور بعدی نقطۀ قرآن (حقیقت پیامبر اسلام)، ظهور اول نقطۀ بیان و همان مقام مشیت اولیهای است که قائم به نفس خود بوده ولی کل شیء به امر او خلق میشوند، چنین شخصی کینونتش بهراستی بر توحید خدا شهادت داده است: «و در باب اول از عدد کل شیء امری که خداوند عزوجل فرض نموده کلمۀ لااله الاالله حقاً حقاً، اذ کل بیان راجع به این کلمه خواهد شد و نشر خلق آخر از این کلمه خواهد شد و معرفت این کلمه منوط است به معرفت نقطۀ بیان الذی قد جعله الله ذات حروف السبع و من یوقن انّها نقطة القرآن فی اخریها و نقطة البیان فی اولیها و انّها هی مشیّة الاولیّة التی انّها قائمة بنفسها و کل شیء یخلق بامره و قائم بها فاذاً قد شهدت کینونته علی توحید ربه.