چکیده:
در طول تاریخ ویژگی هایی در میان برگزیدگان الاهی به طور خاص مطرح بوده است که آن ها را از مردم عادی متمایز میکرده است. ازجملۀ این ویژگی ها که در میان همۀ پیامبران مشترک است علم و عصمت الاهی است که به لطف خدا به برخی از اولیای الهی داده شده است.
بهائیان هم پیشوایانشان را برگزیده و دارای علم و عصمت میدانند و آن ها را مصون از خطا معرفی میکنند، اما با مطالعۀ زندگی رهبران بهائی به این نتیجه م یرسیم که آن ها نه تنها مصون از خطا نبودند و از علم
الهی محروم بودند، بلکه به اندازۀ یک پیشگو و مرتاض معمولی نیز از دانش لازم برخوردار نبوده اند. در این مقاله ابتدا ادعای علم و عصمت برای عبدالبهاء )عباس افندی(، ی یک از رهبران آئین بهائی، سپس
نمونه هایی از پیشگوی یهایی تحقق نیافتۀ او بررسی شده است. هرکدام از این نمونه ها شاهدی بر عدم علم و عصمت ایشان است.
Through history, there have been some particular features of divine prophets that distinguished
them from ordinary people. Among these traits that are common to all the
prophets is divine wisdom and infallibility given to them by the grace of God. Baha'is
also considers their leaders as knowledgeable and infallible. By studying the lives of the
Baha'i leaders we conclude that they were immune from error nat had divine knowledge,
but even They less knowledge than a foreteller or an ascetic.
This article first examines the claims of divine knowledge and infallibility for one of the
Baha'i leaders, Abdul Baha (Abbas Effendi), and then surveys examples of his unrealized
prophecies and foretell. Each of these examples is an evidence of his lack of knowledge
and infallibility.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ابتدا ادعای علم و عصمت برای عبدالبهاء (عباس افندی)، یکی از رهبران آئین بهائی، سپس نمونههایی از پیشگوییهایی تحققنیافتۀ او بررسی شده است.
در این مقاله نصوص بهائی در مورد اهمیت علم و عصمت الاهی برای حجج الاهی را میآوریم و پس از اثبات این مهم، تعدادی از پیشگوییهای عبدالبها را که در زمان حیات خود به مردم ابلاغ کرده بود و اتفاق نیفتاد، بیان میکنیم.
با توجه به اینکه آئین بهائی علم و عصمت را برای حجج الاهی ضروری میداند، ابتدا جایگاه عبدالبهاء در آئین بهائی را مورد بررسی قرار داده و سپس چگونگی این دو کمال را از دید بهائیان برای ایشان بیان میکنیم.
در تأیید علم و عصمت الاهی عبدالبهاء، شوقی میگوید: «اشراق و الهام منبعث از قدرت روح است و این همان قدرتی است که تمام و کمال و همواره در دسترس حضرت عبدالبهاء قرار داشت.
بنابراین بهائیان اعتقاد دارند علم و عصمت برای رهبران بهائی از جمله عبدالبهاء ضروری است.
بااینحال، با مطالعۀ تاریخ بهائی و بررسی دوران زندگی عبدالبهاء، به مواردی برخورد میکنیم که نشان میدهد عبدالبهاء از علم و عصمت الهی بیبهره بوده است.
همچنین حسن نیکو به لوحی از عباسافندی اشاره میکند که یکی از جملات آن چنین است: «عزت و شرافت و ثروت و دول ابدیّه در خاندان ارباب جمشید، مقرر و مقدر است» (نیکو، فلسفه نیکو، ج2، ص170)؛ ولی جالب است بدانیم که ارباب جمشید، تاجر زردشتی مشهور ایران در عصر مشروطه، بهرغم این پیشگویی و ادعا، کارش سخت به افلاس و ورشکستگی کشید و داروندارش را طلبکاران غارت کردند!