چکیده:
محمدحسین طباطبایی، علاوه بر مباحث انسانشناسانه، در تفسیر آیات جنسیتی قرآن عبارتی بنیادی دارد: زندگی مرد، عقلانی و زندگی زن، احساسی و عاطفی است. با وجود توضیحات نسبتاً مفصل وی درباره عقل، اشتراک زن و مرد در انسانیت در عین تفاوت تکوینی دو جنس، اغلب واژه «عاطفه» بدون تعریف مشخص و در معانی گوناگونی در تفسیر المیزان به کار رفته است. پژوهش حاضر با روش پدیدارشناسی و طبق گامهای پیشنهادی موستاکاس در پی آن است که معنا و جایگاه عاطفه را در نظام انسانشناختی طباطبایی روشنتر کند. لذا پس از تعلیق دانستههای قبلی و گردآوری کلیه کاربردهای «عاطفه» در تفسیر المیزان به افقسازی و تشکیل خوشههای معنایی پرداختیم. عاطفه به مثابه محصول واهمه، و عاطفه ذیل اعتباریات، دو مجموعه معنایی نهایی است. در انتها با ترکیب توصیف زمینهای و ساختاری، اهمیت تأثیر بافت قرآنی و فلسفی در دریافت طباطبایی روشن میشود.
In addition to anthropological arguments, Allamah Tabatabaei has made a founded assertion concerning interpretation of gendered verses of holy Quran. Men lead a rational life but women live a life of affection. Though Allamah has extensively explained the concept of rationality and asserted that man and wife, in spite of being different in genesis, are much the same in humanity, the word “affection” is left unexplained and therefore adopted different semantics in different contexts of use. Thus, the current research has utilized phenomenology and adopted Moustakas research method to shed light on the meaning and usages of “affection” in anthropological system of Allamah Tabatabaei. To this aim, after interpreting previous findings, and collecting different usages of the term by Allamah, semantic clusters were formed. The findings showed that two major semantic entries can be extracted which include affection as similar to the products of imagination and affection under conventional matters. Finally, through blending structural and contextual descriptions, the critical effect of Quranic and philosophical context on the perception of Allamah was uncovered.
خلاصه ماشینی:
تأمل در نسبت اين گزاره با آراي انسان شناختي طباطبايي و معناي دقيق آن ما را به اين پرسش ميرساند: عاطفه به چه معنا است ؟ و در مراتب وجود انسان بما هو انسان چه جايگاهي دارد؟ چگونه اين جايگاه مي تواند تفاوت هاي تکويني و تشريعي جنسيتي را موجه کند؟ با توجه به اينکه کمتر پژوهشي به تبيين عاطفه در مباحث انسان شناسي اسلامي پرداخته است ، ضرورت اين تلاش روشن تر مي شود.
اميد است از خلال اين تلاش اهداف فرعي ذيل نيز محقق شود: - نسبت عاطفه با عقل و ساير قواي ادراکي - نسبت عواطف با تفاوت هاي جنسيتي - ارزيابي کفايت تبيين تفاوت هاي جنسيتي بر اساس عقل و عاطفه پرسش هاي تحقيق - ديدگاه مبنايي طباطبايي درباره انسان مشتمل بر کدام مؤلفه ها است ؟ - جايگاه عاطفه در اين منظومه کجا است ؟ - دريافت طباطبايي از «عاطفه » و بافت و بستر تأثيرگذار بر اين معنا چيست ؟ روش تحقيق پديدارشناسي يعني پرداختن به معنايي که چيزها در تجربه ما دارند؛ مخصوصا دلالت اعيان ، رويدادها، ابزارها و ...
از آنجا که پديدارشناسي، فرآيندي تفسيري است که به پژوهشگر کمک مي کند واسط (mediates) ميان معاني مختلف شود، به نظر مي رسد بتوان به واسطه آن از خلال کاربردهاي مختلف به مراد و منظور طباطبايي نزديک شد و جايگاه عاطفه در وجود انسان و نقش آن در جنسيت را روشن تر کرد (کرسول ، ١٣٩٤: ٨٢).