چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه میان جو عاطفی خانواده و ادراک از محیط مدرسه با اشتیاق تحصیلی دانشآموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر اهواز بوده است. روش تحقیق از نوع توصیفی – همبستگی است. نمونه آماری 341 نفر بودند که به روش نمونهگیری خوشه ای چند مرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادههای پژوهش شامل پرسشنامه جو عاطفی خانواده هیل برن(1964)، آزمون اشتیاق تحصیلی فردریکس و همکاران (2004) و آزمون ادراک از محیط کلاس جنتری و همکاران (2002) بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی مانند میانگین و انحراف معیار و روشهای آمار استنباطی مانند ضریب همبستگی پیرسون و تجزیه تحلیل رگرسیون چندمتغیری استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان دادند که میان نمره کل مقیاس جو عاطفی و حیطههای آن با نمره کل مقیاس اشتیاق تحصیلی و مولفههای آن، در سطح آلفای0/05> p رابطۀ معنادار وجود دارد و مولفههای ادراک از محیط کلاس با مولفههای اشتیاق تحصیلی دانش آموزان در سطح اطمینان 0/01>p رابطۀ معنادار دارند و در رابطه چندگانه مولفههای ادراک از محیط کلاس، جوعاطفی خانواده و مولفههای اشتیاق تحصیلی توان پیشبینی پایینی داشتند. نتایج پژوهش نشان داد که میزان اشتیاق تحصیلی دانش آموز به مدرسه تا حدود زیادی به جو عاطفی خانواده و میزان ادراک آنها نسبت به محیط کلاس همبسته است.
This study was conducted to examine the relationship between the family emotional atmosphere, perceptions of classroom activities, and academic engagement among female high school students. The research design was descriptive- correlational. The statistical population of the study was comprised of all female high school students in District 4 of Ahwaz from among whom 341 students were selected through multi-stage cluster sampling method. The instruments included Family Emotional Atmosphere Questionnaire (Hilburn, 1964), Academic Engagement Scale (Fredricks et al., 2004), and My Class Activities (Gentry et al., 2002). The data were analyzed using descriptive (mean and standard deviation) as well as inferential statistics (Pearson correlation coefficient and multivariate regression analysis).The results indicated that there was a significant relationship between family emotional atmosphere and students’ academic engagement. The same holds true for the components of these two variables (p