چکیده:
طی چند سال اخیر تحولاتی در منطقه غرب آسیا صورت گرفته که کموبیش دارای ویژگیهایی مشترک در ماهیت خود هستند. هرچند که رویدادهایی مانند تحولات شمال آفریقا در مصر، لیبی و تونس، با عناوینی همچون انقلاب، جنبش و بهار عربی مورد بررسی قرار گرفته است، اما به نظر نمیرسد ویژگیهای لازم را برای دستهبندی شدن در انواع جنبشهای سیاسی و اجتماعی داشته باشند. بهعبارت دیگر، هر کدام از این تحولات به دیکتاتوری، جنگ داخلی و رقابتهای درونی منجر شدند. از سوی دیگر، بهتازگی تحولاتی در غرب آسیا از جمله عراق، لبنان و ایران رخ داده که مبنای مشترک آنها اعتراض به مشکلات اقتصادی بوده است. در واقع، در پی مشکلات اقتصادی زنجیروار که برای هر کدام از این کشورها به وجود آمد، در نهایت شاهد اعتراضات خیابانی در شهرهای اصلی این کشورها بودیم، اعتراضاتی که پراکنده، بی هدف یا برنامه مشخص و بدون رهبری هیچ فرد، گروه و تفکر هدایتکننده بودند. با نظر به این تفاسیر، در نوشتار حاضر این مساله بررسی میشود که تا چه اندازه تحولات اخیر غرب آسیا را میتوان در قالب جنبشهای اجتماعی و سیاسی تحلیل کرد؟
Many European leaders point out that in recent years multilateralism, coalitions, and international agreements have become fragile. Since Donald Trump's arrival in the White House, the situation has worsened, as he looks at international politics from the perspective of zero sums and retaliatory measures. Currently, the European Union is facing several challenges in its neighborhood and its security environment is at risk. On the other hand, Russia's policies especially after the Ukraine crisis in 2014 have become more aggressive and have been associated with Russia's asymmetric war, especially in the cyber domain. Besides, North Africa and the Middle East have become the competition field of proxies for various countries. The combination of these factors along with the reluctance of the US during the Trump era, and of rotation its policy toward the east, has made EU, especially in its global strategy to emphasize its strategic independence.
Therefore, in the last two to three years, European leaders have spoken of Europe's strategic independence. This article attempts to examine the major reasons of the EU to benefit from the strategic independence, positions of the various actors and, the challenges facing the Union in this regard.
خلاصه ماشینی:
هرچند که رویدادهایی مانند تحولات شمال آفریقا در مصر، لیبی و تونس، با عناوینی همچون انقلاب، جنبش و بهار عربی مورد بررسی قرار گرفته است، اما به نظر نمیرسد ویژگیهای لازم را برای دستهبندی شدن در انواع جنبشهای سیاسی و اجتماعی داشته باشند.
برای این منظور، مقاله حاضر در ابتدا مفهوم جنبش و ناجنبش را در حوزه جامعهشناسی سیاسی مورد تحلیل و ارزیابی قرار میدهد و سپس تحولات اخیر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را در مقام نمونه تاریخی و موردی بررسی میکند.
1. مفهوم جنبش و ناجنبش بعد از سال 1389، اعتراضاتی در برخی کشورهای عربی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا اتفاق افتاد که برخی د رصدد تحلیل آنها بهعنوان جنبشهای اجتماعی برآمدند.
بنابراین، میتوان چند مؤلفه اساسی را بهعنوان ویژگیهای جنبش اجتماعی مورد اشاره قرار داد که عبارتند از: فراگیر و میان طبقاتی بودن: جنبشهای اجتماعی در خلأ عمل نمیکنند، بلکه در محیطی برخاسته از باز و بسته شدن فرصتها و محدودیتهای سیاسی شکل میگیرند.
با این وجود، در بازخوانی تحولات اعتراضی کشور عراق بهعنوان یک ناجنبش که از اوایل مهر 1398 آغاز شده و چند ماه بهصورت پراکنده ادامه داشت، میتوان چند مؤلفه اساسی را مورد بازخوانی قرار داد که مهمترین آنها عبارتند از: 1) برای بخش فزایندهای از جامعه، اعتراضات خیابانی تنها راه معنادار مشارکت در سیاست است.
منابع انگلیسی - Alrikabi, Hashim, The Rising Tide Of Change In Iraq: An Assessment Of The 2018 And 2019 Protest, Arab Reform Initative, 25 November 2019, Available At: Https://Www. Arab-Reform.