چکیده:
آموزه گناه یکی از اصلی ترین ارکان قرائت پولسی مسیحیت است که ضمن توجیه آموزه نجات، الوهیت مسیح را تایید و تصدیق میکند. در واقع گناه، نجات یا فیض و الوهیت مسیح ارتباط ضروری و وثیقی با هم دارند که رد یا انکار یکی از آنها نظام استعلایی پولس را با چالش جدی مواجه میکند. بر همین اساس متکلمان و فلاسفه مسیحی از جمله: آگو ستین، آنسلم و ادو به منظور درک و فهم بهتر از آموزه گناه و دفاع در برابر نظرات منتقدان، ضمن حفظ چارچوب آنچه پولس در کتاب عهد جدید، در نامههایش بیان کرده به شرح، تفسیر و توجیه فلسفی آن پرداختند. آگوستین از طریق توارث، آنسلم با تکیه بر طبیعت بشر و ادو به واسطه نسبت مصادیق با انواعشان میکوشند تا تبیین بهتری از مسئله گناه عرضه کنند اما به نظر میرسد که هیچ یک از آنها قادر به ارائه توجیهی متقن در این خصوص نمیشوند. این مقاله بر آن است تا ضمن تحلیل و بررسی به نقد آرای ایشان بپردازد.
Original Sin instruction is one of the fundamental pillar of polusian interpretation of Christianity that besides the justification of salvation instruction, confirms the divinity of Jesus. Indeed, Sin, salvation or grace and Christ divinity have necessary and profound relation together that denial or repudiate one of them accost to problem drastic the transcendental system of polus. Hence the theologians and philosophers of Christianity like: Saint Augustinus, saint Anselm and Odo for better apprehension and understanding the sin instruction and defence against opinions of critics, besides preservation the frame of whatever Polus expressed in the Gospels book in his epistle, they proceeds to describe, commentary and philosophical justification of this problem. Through his inheritance Augustine and Anselm, by relying on human nature and Odo, is trying through the ratio of their species, attempts to give a better explanation of the original sin, but none of them seems to be able to provide a dependable justification in this regard. This article intends to analyze his opinions. Christianity, original sin, Polus, Augustinus, Anselm, Odo.
خلاصه ماشینی:
مطابق با آنچه طرح شد نسبت میان خداوند و حضرت آدم نیز باید نسبت خالق و مخلوق باشد اما چه نسبتی میان خداوند و اخلاف آدم می تواند برقرار باشد؛ همچنین پولس چه نسبتی میان آدم و اخلافش برقرار می کند که گناه او در تمام نوع بشر تکثیر شده و برای تمام مصادیق آن ، امری ذاتی تلقی می شود؟ آگوستین گرچه بر اصل توارث در انتقال گناه و ذاتی بودن آن در اعقاب آدم ، اذعان دارد اما برخی بیاناتش در کتاب اعترافات ، حاکی از ناخرسندی اش از تبیین کیفیت انتقال گناه به واسطۀ مدل وراثت است .
هم چنانکه پیش تر گفته شد گناه ، امری مربوط به نفس است و توجیه انتقال آن از طریق توارث نمی تواند قانع کننده باشد اما طرح هر دو رهیافت به آنچه قصد داریم از لابلای بیانات آگوستین درخصوص تبیین پولس از گناه و نسبت آن با انسان ها عرضه کنیم سودمند خواهد بود.
چنانکه میدانیم ، هم پولس و هم یوحنا، اگرچه شیطان را فرمانروای زمین می دانند اما هر دو به خلقت خداوندـ یا همان مسیح ـ اذعان دارند، بنابراین اگر "مسیح یا خداوند، خالق و حافظ دیدنیها و نادیدنیهاست ، خالق جهان و هر آن چه در اوست "(کولسیان ١٩-١٥:١و یوحنا٣:١) پس خلق افرادی با نوع آلوده با عدالت الهی و خیر مطلق بودن او در تعارض خواهد بود و همچنین ، گناه که امری مربوط به نفس روحانی انسان است ، نمی تواند از طریق زمینۀ مادی یعنی بدن منتقل شود.