چکیده:
یکی از مسائل مهم در باب معرفت شناسی از دیدگاه سلفیه جهادی، مسئله عقل است، از این رو سؤال اصلی، چگونگی حجیت عقل از دیدگاه سلفیه جهادی است، که به خاطر نو ظهور بودن این گروه، تحقیقات جدی در این زمینه صورت نگرفته است، این مقاله با روشی تحقیقی و تحلیلی سعی دارد به دلیل اختلاف فکری سیر جریانی این گروه، مسئله عقل را در دو حوزهی سلفیه جهادی متاثر از سید قطب و بعد از بن لادن مورد بررسی قرار دهد. بر اساس بررسیهای انجام شده، سلفیه جهادی عقل را در مسائل شرعی حجت نمیداند، ولی در غیر مسائل شرعی اختلاف وجود دارد. سید قطب، معتقد به جایگاه والای عقل و قابلیت آن برای اثبات معارف بنیادی همچون وجود خداوند، وحی و نبوت است. در حقیقت وی عقلگرایی است که سعی نموده در برابر علمگرایی افراطی برخی از مکاتب زمان خود ایستادگی کند، بر خلاف دیگر سلفیه جهادی که ظاهرگرا بوده و عقل را جزء محسوسات و محدود به شناخت علوم ضروری و مکتسبه میدانند و معتقدند عقل فقط در امور دنیوی و مادی میتواند حکم کند و هیچگاه نصوص قطعی با عقل قطعی تعارض نمیکنند و در صورت تعارض، نقل مقدم بر عقل است.
One of the important issues regarding epistemology from the perspective of the jihadi Salafism is the question of reason. So the main question is how the authority of the reason (‘aql) is from the jihadist point of view. Since no serious research has been done in this area due to the new emergence of this group, this article with descriptive-analytical method attempts to investigate the issue of reason in two areas of the Jihadi Salafism affected by Sayyid Qutb and after Osama bin Laden because of differences of opinion in this group. According to studies, Jihadi Salafism do not accept the authority of reason in religious matters but in non-religious matters. Sayyid Qutb believes that reason has authority in proving the fundamental doctrines such as the existence of God, revelation and prophecy. In fact, he is a rationalist who has tried to stand up to the radical scientism of some of the schools of his time. Unlike other Jihadist Salafis who believes in appearance of reason and its authority in essential sciences and knowledge, they believe that reason can be used only in worldly and material matters. Therefor, definite text (Nas) will never contradict with definite reason, if so, Quotation (naql) is the forefront of reason.
خلاصه ماشینی:
از نظر سيد قطب عقل توانايي ايجاد انديشه و بينش ديني را ندارد، بلکـه تنهـا وظيفـه اش اينست که به دور از هر گونه پيش داوري چه بر اساس مقـولات ذاتـي خـود يـا عقايـد تحريـف شده ي ديگر، اين اصول را از مصدر رّباني آن ها دريافت و به طور صحيح درک کند و در دريافت آن ، خود را ملزم به رعايت معناي لغوي يا اصطلاحي آيه يا حديثي بداند که در بيان و اعلام اين اصول ، نصّ صريح بوده و معناي صريح اين متون را به عنوان مبنا و پايه ي شريعت اسلامي قـرار دهد و تا وقتي که آيه و حديث ، نصّ صريح باشند، عقل اجازه ي تأويل و تفسير آن ها را به ميـل خود ندارد، وقتي که نصّ صريح باشد عقل اجازه ندارد به بهانه ي اينکـه معنـاي آن بـه نظـرش غريب يا تصور آن برايش سخت است يا با منطقش سازگار نيست ، آن را تأويل کنـد؛ زيـرا عقـل بشري به هر اندازه حيرت انگيز و شگفت آور باشد باز از محدوده ي کوچک قدرت بشـري تجـاوز نمي کند، پس حق ندارد به عنوان داور بر صحّت و سقم معناي صريح و متـون قدسـي آسـماني قضاوت کند» (سيد قطب ، ١٣٨٧: ٥٧).