خلاصه ماشینی:
"تحلیل نظر ارسطو به زبان ساده چنین است که تماشاگر همواره میان خود و قهرمانان تراژدی مشابهت میبیند و در بسیاری از لحظات خویشتن را به جای او قرار میدهد نتیجتا در مرحلهای که قرار است به قهرمان صدمه و مصیبتی وارد شود نسبت به او(یعنی قهرمان تراژدی احساس ترحم شدید پیدا میکند(زیرا این مصیبت به او یعنی مخاطب که با قهرمان یکی شده وارد میشود.
این مثال حاکی از آنستکه طرز تلقی تماشاگر از قهرمان داستان و اینکه تا چه حد با او همدردی (sempathy) و هنوائی (Empathy) داشته در ایجاد ارتباط بسیار مهم و مؤثر است،حتی امکان دارد در مقطع خاص زمانی و مکانی و شرایط روحی خاصی مخاطب نیست به قهرمان علاقهمند باشد و با او همدردی پیدا کند و در شرایطی دیگر برعکس از او تنفر و انزجار یابد زیرا در فاصله این شرایط مختلف، ایدئولوژی و نقطه نظرات تماشاگران به ایدئولوژی قهرمان تغییر کرده است و طبیعی است که در این دو دیدگاه متفاوت،تماشاگر نسبت به قهرمان دو استنباط مختلف نهفته است.
متحول شود و به یکی از یاوران قهرمان مثبت تبدیل گردد بلافاصله مورد تأیید مخاطب قرار میگیرد و ارتباط عاطفی میان مخاطب و او برقرار میشود و او نیز در فهرست کسانی قرار داده میشود که کشته شدنش میتواند تأثر مخاطب را برانگیزد پس مورد و نکته اساسی این نیست که قهرمان پیوسته عاطفه مخاطب را برانگیزد،بلکه اینستکه هرگاه در هر مرحلهای از روند داستان شخصیتهای چنان تغییر یابند که مورد تأیید و قبول مخاطب باشند ارتباط عاطفی از طرف او نسبت به شخصیت موردنظر برقرار میشود و به دنبال آن حس همذات پنداری،همنوائی و ترحم هم در مخاطب برانگیخته میگردد."