چکیده:
انسجام به گفتۀ هالیدی، مفهومی معنایی با عناصرگوناگون است؛ مفهومی معناییکه به روابط موجود در متن اشاره میکند و عملکرد آن، سبب ارتباط یک بخش از متن با دیگر بخشهای آن میشود. از میان انواع عناصر انسجام، نوع پیوندی آن در این پژوهش، بررسیشده و با روش توصیفی و آماری، بسامد و کارکرد عناصر انسجام پیوندی در داستان کوتاه داشآکل تحلیل شده است؛ تا نوعی ازتصویر و سبکشناسی را در ارتباط با کارکرد عناصر مذکور در اینداستان به مخاطب نشان دهد. نتایج حاصل از اینپژوهش، نشاندهندۀ آن استکه عناصرانسجام پیوندی، نقش مهمّی در یکپارچهساختن متن، ایفا کرده و نویسنده برای برقراری ارتباط میان حوادث داستان، بهدرستی از آنها سود بردهاست. در مقایسۀ کلّی میان همۀ عناصر انسجام پیوندی، «عامل ربط افزایشی» با 76 نمونه، بیشترین فراوانی را دارد و سپس «ربط زمانی» با 59، «ربط تباینی» با 32 و «ربط سببی» با 11 نمونه در مراتب بعدی قرارمیگیرند. در میان انواع عناصر ربط افزایشی نیز «افزایشی توضیحی» با 65 مورد بیشترین و «افزایشی مقایسهای» با دو مورد، کمترین بسامد را دارند. درمیان عوامل ربط زمانی هم «ربط ترتیبی» که به بیان سلسله حوادث داستان میپردازد و جزو اجزای جداییناپذیر داستان محسوبمیشود، با41 نمونه، بیشترین فراوانی و «ربط انجامی» با دو نمونه، کمترین را به خود اختصاص دادهاند.
Coherence, according to Halliday, is a semantic concept with various elements; a semantic concept that refers to the relationships in the text and its function that relates one part of the text to other parts of it. Among the types of cohesion elements, the linkage type has been studied in this research and the descriptive and statistical methods have used to examine the frequency and function of cohesive elements in the short story “Dash Acol” to some sort of image and stylistics, in order to tell the audience about the function of these elements in aforementioned story. The results of this study indicate that linkage elements have played an important role in integrating the text, and the author has able to properly communicate the events of the story, in order to use them. In the overall comparison of all the elements of bonding coherence, the “incremental relevance factor” with 76 samples was the most frequent, followed by “temporal relevance” with 59, “contradictory relevance” with 32, and “causal relevance” with 11 instances. They are next. Among the types of incremental relational elements, the “explanatory increment” with 65 is the highest and the “comparative increment” with the two cases the least frequency. Among the temporal relevance factors, the “sequential relevance” which expresses the sequence of events of the story and it is an integral part of the story, with 41 samples the highest frequency and the “done relevance” with the two samples the least are specified.
خلاصه ماشینی:
در این راستا، داستان داش آکل از مجموعۀ سه قطره خون هدایت، خوانش و بررسی شده و با ارائۀ دادههای آماری، میزان استفاده از هرکدام از عناصر پیوندی، به طور جداگانه و نقش آنها در انسجام کلّی متن، نشان داده شده است.
آنچه بیش از هر چیز شایان ذکر است، استفادۀ هدایت از عوامل ربط است که نقش مهمّی در پیوند جمله، بندهای متن و تفهیم مطالب به نحو مطلوب برای خواننده دارد؛ بهطوریکه از همان آغاز، حتّی با نگاهی اجمالی به متن، میتوان به یکپارچگی و انسجام آن پی برد.
رابطۀ افزایشی توضیحی، پررنگترین نوع از انواع ربط انسجامی در داستان داشآکل است؛ چون به طور کلّی در این نوع ادبی، نویسنده برای عینیتر ساختن وقایع و تجّسم صحنهها در پیش چشم خواننده، به شرح و توضیح روی میآورد و همواره پس از ذکر یک جمله- که در آن اطّلاعاتی را به خواننده میدهد - در جملۀ بعد به طور کاملتر، به ذکر جزئیاتی در قالب توضیح میپردازد.
» (هدایت، 1395: 44) چنانکه ملاحظه میشود، حروف ربط و اضافۀ «که»، «و» و «با» در اینجملات، رابطۀ پیوند افزایشی توضیحی را نشان میدهند و نویسنده با استفاده از آنها، علاوه بر شرح و توضیح یا وصفی که به جملۀ قبل افزوده، متنی منسجم، توضیحی، یکپارچه و توصیفی را برای خواننده یا مخاطب خویش، پدید آورده است.