چکیده:
عینالقضات همدانی (492-525ق.) از مهم ترین پیشروان سنت فلسفه ی حکمت ایرانی و نخستین عارفی است که محور آرای عرفانی خود را بر وجودشناسی بنا نهاد. هدف از پژوهش حاضر شناخت مبانی عرفانی هستی شناختی او و ریشه های آن با روش توصیفی-تحلیلی است که نشان می دهد اگرچه در تقسیم بندی وجود، عین القضات از فلاسفه متأثر است؛ ولی «ممکن الوجود» در تقسیم بندی او جایگاه حقیقی ندارد؛ زیرا معتقد است وجود یکی است و آن را جوهر یکتا و مصدر و کل هستی مینامد که هر چه جز او عدم است؛ امّا او عدم را به دو معنی نیستی محض و پوشیدگی به کار برده که منظور از آن به ترتیب حدوث مادیّات، و قِدم انوار است، اعراضی که ذات بهواسطه آنها تجلّی مییابد. بنابراین نور در هستیشناسی او ظهورِ وجود و معادل صفات الهی است که از صفت رحمانیّت، نور محمّد، و از صفت جبّاریت، نور ابلیس به وجود میآید؛ بههمین علّت عینالقضات نور محمّد را در کنار الله، مصدر موجودات نامیده و با نور دانستن ظلمت، از ثنویان فاصله گرفته و سعی نموده است با بحث «معیّت»، صدور کثرت از وحدت و با بحث «تجلّی»، ظهور صفات از ذات را تبیین نماید. همچنین این پژوهش نشان میدهد که عینالقضات با طرح اندیشههایی نو در هستیشناسی مانند: جوهر یگانه، تجلّی واحد، عدم ملال به واسطه عدم تکرار در تجلّی و نظریه خلق مدام، در برخی مباحث مهم نظری عرفان، پیشرو بوده است.
Ayn-al Quzat Hamedani (492-525 LH) is one of the most important pioneers of the tradition of Iranian philosophy, a mystic of the first mystical tradition who has used opinions on ontology for knowledge and journey to God. The purpose of this study was to identify the mystical foundations of his ontology and its roots by a descriptive-analytical method which showed that although in the division of existence he was influenced by philosophers, but the ‘Possible Existence’ had no real place in his division. He believes that existence is one and calls it the unique essence of the universe which everything except it is nothing. But, he uses non-existence in two senses of pure and latent which are the representatives the materials and lights, respectively. These are entities through which the essence is manifested. Thus, light, in his ontology, is the representation of existence and is equivalent to the divine attributes. Mohammad’s Light arises from the attribute of beneficence, and Devil’s Light emerges from the attribute of Omnipotence. For this reason, Ayn Al-Quzat has called Mohammad’s Light alongside Allah, the creature of beings, and by considering darkness as light, he has distanced himself from the believers of Duality. He tried to discuss the emergence of the issues of ‘accompaniment’ and ‘manifestation’ by mentioning plurality from unity and attributes from the essence. The study also shows that Ayn al-Quzat introduced and completed some important theoretical debates with the development of new ideas in ontology such as: unique essence, unit manifestation, lack of boredom through non-repetition in manifestation, and the continuous creativity theory.
خلاصه ماشینی:
او معتقد است وجود يکي است و آن را جوهر يکتا و مصدر و کل هستي مي نامد که هرچه جز او عدم است ؛ البته او عـدم را به دو معني نيستي محض و پوشيدگي به کار برده که منظـور از آن بـه ترتيـب حـدوث ماديـات و قـدم انـوار اسـت ؛ اعراضي که ذات به واسطۀ آنها تجلي مي يابد؛ بنابراين نور در هستي شناسي او ظهور وجود و معادل صفات الهي است که از صفت رحمانيت ، نور محمد و از صفت جباريت ، نور ابليس به وجود مي آيد؛ به همين علت عين القضات در کنـار الله ، نور محمد را مصدر موجودات مينامد و با نوردانستن ظلمت ، از ثنويان فاصله ميگيرد و ميکوشـد بـا بحـث «معيـت »، صدور کثرت از وحدت و با بحث «تجلي»، ظهور صفات از ذات را تبيين کند.
در زبدالحقايق به شيوة مشائيان به بحث دربارة انواع وجود مي پردازد و در تمهيدات با پيوند «نور» و «وجود»، سـخنان او رنـگ اشـراقي مـي يابـد؛ ولـي آنچـه در همـۀ نوشته هاي او تکرار مي شود، «الله مصدر الوجود» و «الله مصدرالموجودات » است که باعث اتهـام او به قديم دانستن عالم شد؛ درحاليکه در دفاع از خود بيان مي دارد کـه نظيـر ايـن سـخن را منصـور حلاج و ابوحامد غزالي هم آورده اند (همان : ٩)؛ ولي اين سخن يا شبيه آن در سـخنان منصـور بـن حلاج ديده نمي شود؛ البته نظر غزالي آنجا که مي گويد: «فإذا نظرت من هذا المقام ، عرفت أن الکـل منه مصدره ، و إليه مرجعه » (الغزالي، بيتا، ج ١٢: ٧٥)، به نظر عين القضات نزديک است ؛ ولي صبغۀ فلسفي نظر عين القضات پررنگ تر اسـت و او را از کسـاني چـون فـارابي و ابـن سـينا کـه مصـدر موجودات را معلول اول مي دانند، متمايز ميکند؛ زيرا در انديشۀ عرفاني او فقط خدا مطـرح اسـت .