خلاصه ماشینی:
"در نتیجه نویسنده به سراغ جواد-برادر صادق-(امیر جعفری)میرود و با ایجاد لحظههای شاد و بیان جملات خندهدار توسط او سعی در حفظ حوصلهء تماشاگر میکند،این ایجاد خنده گرچه جزو شخصیتپردازی جواد است و امیر جعفری هم این لحظات را خوب اجرا کرده ولی باز 3lسکون نمایشی خود را داراست،یعنی نمایش پیش نمیرود،یا فقط لحظات شادی را در روابط یک خانواده میبینیم که البته در فضای اجرا، همانطور که گفتیم عاملی است برای حفظ حوصله تماشاگر.
اما باوجود آنچه گفته شد ذکر چند نکته به نظرم ضروری میرسد چرا که معتقدم با دقت بیشتر در اینگونه نمایشها(که به علت شیوهء اجرایی شان قابلیت پراکندگی بیش از حد و انحراف از سمت و سوی اصلی خود را دارند)میتوان به نوعی خاص و جذاب از کمدی دستیافت که هم از فرهنگ ما برخاسته و هم با ویژگیهای علمی همخوان است: 1-این نوع نمایشها،براساس قرارداد است،قراردادی بین تماشاگران و گروه اجرایی و اینکه آنها در حال دیدن یک نمایش هستند و این قرارداد ایجادکنندهء فاصله است؛ فاصلهای که بین آگاهی کامل تماشاگر در تمام مدت تماشای نمایش به عمل نمایش دیدن است.
"رحمانیان"در این رویارویی تمام عوامل ممکن را به کار میگیرد از نشانههای رنگی و لباسها گرفته تا نوع بازی و ادای کلام و موسیقی و در نهایت این دو گونه به یک هماهنگی میرسند: خولیخوان دلی پاک و بزمطلب دارد و تعزیهنویس گرچه به ادبیات حماسه آشناست،خود در نوع دیگر بیمایه نیست،زنان مطرب هم گرچه بدنامی را با خود دارند ولی نام واقعی آنها عصمت و..."