چکیده:
ملاصدرا چه نگاهی به زن دارد؟ هرچند تفسیر ماهیت زن و تبیین راز تفاوتهای او با مرد بهصورت مستقل مسئله ملاصدرا نبوده است اما میتوان از خلال مبانی هستیشناسی و انسانشناسی او پاسخ به این پرسش را استنباط کرد. از منظر حکمت صدرایی انسان بودن در تفسیر مشهور مشایی، تمام حقیقت افراد انسان نیست و آنچه موجب تمییز انسان از سایر موجودات میشود نه نطق به معنای «ادراک کلیات» بلکه نطق به معنای «نفس ناطقه قدسیه» است. تمام حقیقت انسانها در سایه حرکت جوهری اشتدادی این نفس ناطقه به سمت اعلی مراتب وجود تعین پیدا میکند بهگونهای که هر یک از زن و مرد تبدیل به واحد مستمری میشوند که از کمترین مراتب وجود تا مرز بینهایت امکان حرکت دارند. ملاک برتری در این حرکت، بهرهمندی از مراتب علم و عمل است. بر همین اساس تمایزات جنسی و جنسیتی بهخودیخود، عامل برتری یکی از زن یا مرد بر دیگری نیست بلکه بهرهمندی از مراتب متفاوت وجود، در سایه فعلیت مراتب علم و عمل است که مرتبه سعادت و کمال هر فرد از انسان را مینمایاند. در انتهای مقاله عبارتی چالشبرانگیز از ملاصدرا در خصوص زن، و توجیهاتی که برای آن آورده شده است نیز مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
زن، ملاصدرا، انسانشناسی، حرکت جوهری، ملاک برتری انسانها مقدمه مسئلۀ کانونی مقاله، «تبیین ماهیت زن از منظر ملاصدرا» است اما با اینهمه نمیتوان پاسخ تفصیلی آن را با رجوع مستقیم به آراء صریح ملاصدرا و حتی تابعان او در این باب دریافت؛ زیرا هرچند در دنیای مدرن شناخت زن و تمرکز مستقل بر روی تبیین ماهوی او، مقارن با تلاشهای نظری فمینیستی در کانون توجه قرارگرفته است، اما فیلسوفان اسلامی با این مسئله مواجه نبودهاند و بهطور مستقل به آن ورود نکردهاند.
به دیگر سخن آیا انسانیّت، تمام حقیقت زن و مرد (نوع) را تشکیل میدهد و تمایزات جنسی آنها نظیر تمایز افراد انسان در رنگ و نژاد و غیره است یا اینکه انسانیّت تمام حقیقت آنها نیست و در نهایت حقیقت مشترک میان آن دو (جنس) است و تفاوت آنها فراتر از امور عرضی و در متن ذات و حقیقت آنها نهفته است؟ این سئوال در این بخش تحلیل و بررسی خواهد شد.
بنابراین لازم است ملاک برتری انسان را از منظر حکمت صدرایی مورد دقت و بررسی قرار دهیم؛ زیرا این مسئله بر خلاف مسئلۀ «جنسیّت نفس»، چنانچه روشن خواهد شد، اثر فراوانی در ترسیم جایگاه زن دارد و شایسته بود حکمای معاصر دغدغۀ خویش را به جای تعیین «جنسیّت نفس» بر «ملاک برتری انسانها» و نسبت این امر با جنسیّت معطوف میکردند.
(جوادی آملی، 1388؛ب: 24؛ همو، 1386، 5: 39) بر اساس آنچه گفته شد نمایان میشود ملاک سعادت در حکمت صدرایی از منظر هستیشناسانه، «سعۀ وجودی» است، اما راه دستیابی به آن از منظر اخلاق عملی کدام است و در این مسیر چه موانعی وجود دارد؟ ملاصدرا به این مسئله نیز توجه داشته و در آثار مختلف خود به آن پرداخته است.