چکیده:
تفویض غالیان، بدانمعنا که خداوند کارهایش را به دیگری واگذار کرده، بسته به متعلق خویش بررسی میشود؛ واگذاری آفرینش، شریعت، آمرزش، حسابرسی و اراده. تفویض در خلقت به ادلهای سمعی و عقلی استناد داده شده است. در استناد عقلی بر این پندار، آموزه عقل اول بر اولیای الهی تطبیق داده میشود.و در این جهت، صدور ممکنات از عقل اول نیز به نحو علت فاعلی تصویر میگردد. بررسی این روند بر پایه تحلیل عقلانی و مراجعه به سخنان فیلسوفان آشکار خواهد ساخت که این استناد استوار نیست. عقل اول نزد فیلسوفان معنایی، جامع کمالات امکانی است و صدور ممکنات فرودین از عقل اول به نحو اشتمال اجمال بر تفصیل است. همچنین تطبیق عقل اول بر اولیای الهی تنها بدانمعنا معقول است که ولیّ در پی عبودیت کامل، جامع کمالات امکانی را تعقل میکند و از باب قاعده اتحاد عاقل و معقول، با عقل اول متحد میشود. این اتحاد به معنای اتصال جرمی، یکی شدن دو موجود و یا اضمحلال یکی در دیگری نیست؛ بلکه بر پایه درک کمال در حدّ تمام حاصل میشود. نتیجه آنکه آموزه عقل اول و صدور ممکنات فروتر از آن، پندار تفویض غالیان را پشتیبانی نمیکند. همچنین تطبیق عقل اول بر اولیاء (انسان کامل) تنها بر اساس اتحاد عاقل و معقول معنادار است.
conferment of the Exaggerators, in the sense that God has delegated his work to another, is examined conferment in creation, religious law, forgiveness, audit and volition depending on its objects. Conferment in Creation has been invoked as an audible and rational arguments. In the rational reference to this notion, the teaching of first intellect is applied to the divine allies. And in this aspect, the possibilities of the first intellect are also portrayed as the efficient cause. Studying this process on the basis of rational analysis
this research, it has been tried to analyze in a descriptive analytic way not portable. To philosophers, the first intellect is a comprehensive sense of the possible perfections and the issuance of lower religious possibilities from the first intellect is in order to include collective on detailed. Also, the adjustment of the first intellect to the divine allies is only sensible in the sense that the ally after complete worship, contemplates the fullest of possible perfects and unites with the first intellect on the basis of identity of subject and object. This unity of body connection sense is not the merging or dissolving of one into another; but, it is achieved on the basis of perfect understanding completely. The result is that the teaching of first intellect and the issuance of possibilities lower than that do not support the notion of the conferment of the exaggerators. Also, the adjustment of the first intellect to the (perfect human) allies is meaningful only on the basis of identity of subject and object.
خلاصه ماشینی:
در خلق نیز این دو فرض مورد گفتگوست؛ آیا باری تعالی، خالق و فاطر بیواسطه همه آفریدگان است و تنها اوست که معطی وجود به موجودات ممکن است؟ یا آنکه خالق برترین، مخلوقی قدسی و برتر داشته که دیگر ممکنات را «خلق» کرده است؟ به بیان دیگر، آیا در علیت فلسفی و خلق کلامی، انتقال، واگذاری و واسطه ممکن است؟ قرائتهای فلسفی این بحث در قاعده الواحد، عقل اول و سلسله علل طولیه یافت میشود.
آنچه که در این مقام مورد توجه است، تطبیق عقل اول بر مفاهیم قرآنی و حدیثی همچون لوح و قلم و نور محمدی است، چنان که ابن عربی مینویسد: «ساخته نخستین که نزد ما حقیقت محمدیه و نزد غیر ما عقل اول است و او قلم اعلی است که خداوند او را از هیچ پدید آورد» (1405: 1/94).
در دفاع از این تطبیق و همچنین در بیان تفاوت میان تفویض و ولایت در خلقت، سخن از «اِذن» میشود؛ برای نمونه، آیةاللّٰه سبحانی مینویسد: «ولایت تکوینی مقامی است که توسط خدا به ائمه افاضه میشود و تصرف در موجودات و در نتیجه ظهور کرامات ایشان در همه احوال، تحت اراده و معیت قیومی خداوند و به اذن اوست.
به هر روی، پس از جستجو در کلمات پژوهندگان، صریحترین بیان در حقیقت عقل اول را سخنان صدرالدین قونوی در نفحات الهیه یافتم، وی مینویسد: «حقیقت قلم اعلی که عقل اول نیز نام دارد، معنایی جامع همه معانی تعینات امکانی است که خداوند به اراده و علم خویش قصد دارد آن تعینات را از میان ممکنات بینهایت پدید آورد و صفحه نورِ وجود نقش کند» (1384: 9).