چکیده:
السخریة من الإبداعات الأدبیة التی استخدمت فی العصور السالفة حتّی الآن. قد یظنها المتلقّی الاستهزاء بقصد الحطّ من شأن الآخر، وهذا صحیح إلی حدٍ ما والأصحّ منه هو أنّها لاتستخدم لتلبیة الأهواء النفسیة کالدعابة والضحک فحسب بل تبیّن للمتلقی الوضع الاجتماعی والسیاسی والثقافی الذی عاشه المؤلف وعانی منها المجتمع ولاستخدام السخریّة أسباب کثیرة من أهمّها تکمیم الأفواه حیث لایستطیع الأدیب أن ینتقد مایراه من ظلم وخطإ أو سیاسة فاشلة بالعلن، فعندئذ یتّخذ السخریة منصة للتعبیر عمایرید. المتشائل من الروایات التی استخدمت فیها السخریة ولکن لیس هذا خوفاً من سیاسات الکیان الصهیونی وکأنّما لم یرَ الروائی طریقة أفضل منها حیث إنها لم تؤلّف علی النمط السخری فحسب بل هو نمطٌ سخریٌ لاذعٌ ومأساویٌ یحمل رسالة توضّح للقارئ ظروف فلسطین وشعبها. یسلّط المقال الضوء علی الروایة وکیفیة استخدام السخریة فیها وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی وبما أن إمیل صوّر لمحات عدیدة من ظروف الشعب الفلسطینی، یرسی هذا الموضوع علاقة وثیقة مع الأدب المقاوم وتتجلّی ضرورة البحث فی أهمیة القضیة الفلسطینیة وعدم التغافل عنها دینیاً وإنسانیاً وأنها روایة أحدثت ضجّة فی العالم والکیان الصهیونی فمن البدهی أنها احتوت أفکاراً جدیدة تستحق الدراسة. یهدف هذا البحث إلی تبیین کیفیة استخدام السّخریة وأغراضه عند حبیبی ودورها فی نجاح عمله وبما أنّ الأدیب الفلسطینی یستخدم کافة الأنماط للتعبیر عن مأساته وآلامه یکشف هذا البحث عن براعة استخدام الرّوائی حبیبی السخریة کنمط یعبّر به عن أفکاره وآرائه. ومن المواضیع الهامّة التی تطرّق إلیها المقال من خلال الروایة، أزمة الهویة الفلسطینیة وموقف العرب من قضیّة فلسطین وسیاسات التثقیف وتحکی أن الکاتب استخدم السخریة لوصف الوضع السائد فی فلسطین والحطّ من الکیان الصهیونی.
طنز از خلاقیتهای ادبی است که در گذشته تاکنون بکار رفته و گاهی مخاطب هدف از طنز را کاستن از منزلت «دیگری» میداند که تا حدودی صحیح است اما دقیقتر اینکه بکار گرفتن طنز تنها پاسخگویی به نیازهای روحی انسان همچون مزاح و خنده نیست، بلکه بیانگر وضع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که مولف و جامعه از انها رنج میبرند. بکارگیری طنز دلایل بسیاری دارد که از مهمترین انها بستن دهانهاست؛ بطوری که ادیب نمیتواند اشکارا به انتقاد از ظلم، اشتباه یا سیاستی غلط بپردازد؛ بنابراین طنز را به عنوان سکویی برای بیان خواستههای خود برمیگزیند. "خوشبدبین" طنز را تنها به خاطر ترس از سیاستهای رژیم صهیونیستی بکار نگرفته و گویا نویسنده، روشی بهتر از ان مشاهده نکرده؛ بطوریکه صرفا به شیوه طنز نگاشته نشده، بلکه طنزی تلخ و تراژدیک، حاوی پیامی برای مخاطب در بیان شرایط فلسطین و ملت ان است. این مقاله با روش وصفی_تحلیلی، به تحلیل و بررسی چگونگی بکارگیری طنز در این رمان میپردازد. از انجایی که امیل جلوههای مختلفی از شرایط ملت فلسطین را ترسیم میکند، ارتباط تنگاتنگی با ادبیات پایداری دارد. ضرورت این جستار در پرداختن به اهمیت موضوع فلسطین و عدم چشمپوشی از جنبه دینی و انسانی ان است و از انجایی که این رمان تاثیر بسزایی در جهان و رژیم صهیونیستی گذاشته، بدیهی است که اندیشههای جدید و شایان مطالعهای در بردارد. این مقاله در پی تبیین چگونگی بکارگیری طنز و اغراض ان نزد حبیبی و نقش ان در موفقیت اثر اوست و از انجایی که ادیب فلسطینی همه روشها را برای بیان تراژدی و دردهای خود بکار گرفته، این جستار از خلاقیت بکارگیری طنز به عنوان روشی در بیان افکار و نظرات حبیبی پرده برمیدارد. بحران هویت فلسطینی، جایگاه عربها نسبت به قضیه فلسطین و سیاستهای فرهنگسازی از موضوعات مهمی است که این مقاله به بررسی انها میپردازد. این رمان بیانگر این است که نویسنده، طنز را برای توصیف وضعیت حاکم بر فلسطین و تحقیر رژیم صهیونیستی بکار گرفته است.
Satire is one of the literary creativities that is used from past to the present time. Sometimes, the audience perceives satire as degrading the others; that is somehow correct. Satire’s aim is not merely meeting one’s spiritual needs like laughter, more precisely; its aim is to portray social, political and cultural situation that the author and society are suffering from. The use of satire has many reasons, the most important of which is lack of freedom of expression. When literary man can not openly criticize oppression, wrongdoing or wrong policy of society, he/she uses satire to express his/her thoughts. Pessoptimist does not use satire as a fear of Zionist policies. It seem he did not find a better way to do so except satire; and that satire is not a merely a satire, it is tragic and humorous, with a message for the audience to express the conditions of Palestine and its people. With a descriptive-analytical approach, this article analyzes and explores how satire is applied in this novel. Since Emile depicts various aspects of the Palestinian people's condition, it is closely linked to resistance literature. The purpose of this research is to address the importance of Israeli–Palestinian conflict and not to ignore its religious and humane aspects, and since this novel has had a profound impact on the world and the Zionist regime, it contains new and worthwhile reading thoughts and ideas. This article aims to explain how and for what reasons satire is used by Habibi and its role in the success of his work. Since the writer has used all methods to express his tragedy and pain, this research explores and unveils the creativity in satire use of Habibi as a way to express and convey his thoughts and opinions. The Palestinian identity crisis, the Arabs' position on the Palestine issue, and the policies of culturalization are important issues that this paper will address. The novel suggests that the author used satire to describe the condition in Palestine and humiliate the Zionist regime.
خلاصه ماشینی:
المتشائل من الروایات التي استخدمت فیها السخریة ولکن لیس هذا خوفاً من سیاسات الكیان الصهیوني وكأنّما لم یرَ الروائي طریقة أفضل منها حیث إنها لم تؤلّف علی النمط السخري فحسب بل هو نمطٌ سخريٌ لاذعٌ ومأساويٌ یحمل رسالة توضّح للقارئ ظروف فلسطین وشعبها.
استخدم كثیر من الشعراء الفلسطینین السخریة لتعبیرهم عن الظروف والوضع الفلسطیني لكن في مجال الروایة تعدّ روایة «الواقائع الغریبة في اختفاء سعید أبي النحس المتشائل» من الروایات التي خطفت الأضواء في معظم البلدان وعبّرت عن صرخات قوم أحسدوا علی هویتهم وافتقدوها وقدّمتْ الروایة لمحة عن الهویة الفلسطینیة وما عانت منه في إطار سخري ومأساوي.
فإنّ من المواضیع التي یوجّهها بشكل سخري مرّ ولاذع للمتلقّي هي سیاسات التثقیف الصهیونیة، الوضع الاجتماعي السائد وأزمة الهویة الفلسطینیة ویصوّر لنا أیضاً الصمود الفلسطیني حیث إن التخطیطات الصهیونیة لا تجدی خیراً في النهایة وقد توصل البحث إلی نتائج منها، أن الكاتب استخدم السخریة لتبیین الواقع الثقافي، الاجتماعي ولم یغفل عن الوضع السیاسي الذی یعاني منه الفلسطیني حیث «لاتقتصر السّخریّة في اشتغالها علی المجال الاجتماعي فحسب، بل إنّها تخدم جیّداً الفكر السیاسي» (العزوزي، 1439: 47).
یمر المتشائل علی تلك التهدیدات والمخاوف مرور الكرام بعض الأحیان، خاصة في المواقف التي تخصّ هویته أي وطنه بل هو اتخذ بیجامة للاستهزاء من المحتل وتمّ هذا الأمر أیضاً في حیفاء وهي من المراكز الحسّاسة وهذا یدلّ علی أنه حطّ من شأن عدوه حیث لم یعتن بما یعلنه الكیان أو بالأحری یسخر ممّا تعلنه الدولة وربّما یقول القارئ بأنه فعل ذلك من حمقه ولكن هنا یتبین إبداع استخدام النمط السخري من هذه القضایا.