خلاصه ماشینی:
"با تشکر رهآورد سوریه بر دوش سیمرغی سترگ و آهنین بال سوی دمشق از آسمانها پر کشیدم شهری به پهنای دراز آهنگ تاریخ در زیر گام روزگاران،خسته دیدم شهری که از غمها و شادیهای ایام بر لب،هزاران قصه و درد نهان داشت چون قهرمانی رسته از موج حوادث گاهی به لب لبخند و گه شوری به جان داشت (به تصویر صفحه مراجعه شود) رفتم به ژرفای زمان با بال احساس تا بنگرم رخدادهای باستان را تا بشنوم از هر درخت و چشمه و سنگ با گوش جان از هر دری،راز نهان را این جا زمانی اسب سربازان دشمن بر سینهها و دستها،پا مینهادند اهریمنانی آدمی صورت،ز بیداد شطی ز خون بر کوه و هامون میگشادند این جایگه،روزی مهین بانوی اسلام با خاندان هنده اندر گفتگو بود دخت علی با پور سفیان شد برابر گویی تمام کفر و ایمان روبهرو بود یک سو فراز کوچه و دروازۀ شهر صدها درفش فتح،اندر اهتزاز است سویی دگر جمعی،اسیر و دلشکسته صدها در ماتم به روی گریه باز است «سجاد»با پتک کلام آتشینش بتهای دین آلوده را نابود میکرد دلهای سرد شامیان را با کلامش گرم و فروزان و شرارآلود میکرد «حجر عدی»با دست خود فرزند دلبند در راه ایمان با سرافرازی فدا کرد یار علی بر رغم میل آل سفیان سر داد و حرفی غیر حق بر لب نیاورد «شیخ الجبل»ها بر ستیغ کوهساران تا عمق دربار سلاطین ره گشودند دست«فدایی»های جانباز و سلحشور تاج از سر و سر از تن دشمن ربودند جولان شده جولانگه بیداد دشمن این جا عجب حال و هوایی تازه دارد شهر«قنینطر»خفته در ویرانی محض از ظلم بیحد،سوز بیاندازه دارد اینک دمشق از گردش ایام دلتنگ بر هستی خود تا ابد پا میفشارد در جنگ با دشمن سرافراز است و پیروز با دست خود،تاریخ فردا مینگارد علی سلطانی گرد فرامرزی از محققین جوان هم استفاده کنید با سلام،به استحضار میرساند که حقیر تاکنون مقالات بسیاری به نشانی مجله ارسال کردهام که تنها از اینجانب در مجله«کیهان فرهنگی»مقاله «گئوماته در تاریخ ایران باستان»به چاپ رسیده است و مقالههای:«سیری در منطقالطیر شیخ عطار»،«عارف از یاد رفته»و«باستانشناسی ایران قصه غمانگیز تاریخ»هیچ یک-تا آنجا که اطلاع دارم-به چاپ نرسیدهاند."