چکیده:
یکی از موضوعات ناپژوهیده در عرصه پژوهشهای قرآنی این است که قرآن به
چه لهجهای نازل شده است. روایات و دیدگاهها در این زمینه آشفته است و در
آنها پاسخ قانعکنندهای به این سئوال داده نشده است. حاصل بحث در این مقاله
این است که قرآن به لهجه خاصی اعم از لهجه قریش یا غیر قریش نازل نشده
است؛ بلکه قرآن به زبان فصیح و بلیغ عربی که از هرگونه عیوب لهجات محلی و
قبیگی عرب خالی است، نازل شده است.
خلاصه ماشینی:
لغت و لهجه جاهلی شایسته به نظر میرسد، برای آشنایی به لهجه قرآن، نخست لهجه ادب جاهلی بررسی شود که آیا عرب جاهلی در تعبیر از افکار و عواطفِ خود در شعر و نثر لهجه خاصی را به کار میبرد؟ یا لهجههای متعددی را؟ بنا به فرض اول، آیا این لهجه خاص در سطحی عالیتر از لهجههای محلّی قبائل متعدّد عربی قرار داشت؟ یا لهجه خاصّ قبیله خاصی را به کار میبردند؟ و در این صورت، آیا آن، لهجه خاص به چه قبیلهای تعلق داشت و در چه محلی پدید آمده بود؟ آیا از آنِ اعراب شمالِ جزیرةالعرب بود یا به اعراب جنوب متعلق بود؟ گروهی از خاورشناسان غربی به امثال این پرسشها پاسخهایی دادهاند که اینک بررسی میشود: نولدکه بر این نظر است که لهجه فصیح بر اساس لهجههای حجاز و نجد و مناطق مجاور فرات مبتنیاست.
برخی از دانشمندان با استناد به اینگونه احادیث میگویند: عرب دارای لهجههای متعدّدی بودهاست؛ ولی تمام آنها از لحاظ فصاحت و شیوایی، مساوی نیستند و چون قرآن دارای اعجازاست، ناگزیر باید به فصیحترین لغت و لهجه عربی نازل گردد و فصیحترین لهجههای عربی، لهجات طبقات بعدی هوازن میباشد که عبارتاند از قبائل سعد بن بکر، خیثم بن بکر، نصر بن معاویه، ثقیف و دو لهجه قریش و خزاعه که روی هم به شش لهجه میرسد(همان)؛ ولی این نظریه، موافق روایتی نیست که نزول قرآن را به هفت حرف و لهجه میشمارد؛ لذا بعضی از علما این هفت حرف و لهجه مذکور در روایات را عبارت از لهجات قبائل هذیل، قریش، تمیم، ازد، ربیعه، هوازن و سعد بن بکر، و گروهی دیگر عبارت از لهجههای هذیل، کنانه، قیس، تیم الرباب، اسد بن خزیمه، و قریش میدانند(همان).