چکیده:
اگر حقیقت خاتمیت را آنگونهکه علامۀ طباطبائی در تفسیر گرانسنگ المیزان فی تفسیر القرآن، از رهگذر آیۀ «اکمال دین» تبیین کرده است، بپذیریم، فهم تلازم آن با جامعیت دین تسهیل خواهد شد؛ به این معنا که، فرض ثبوت هر یک از «جامعیت دین» و «خاتمیت»، بدون دیگری فرض محالی است؛ زیرا نمیتوان تصور کرد که دین، جامع و کامل است، ولی به قلۀ رفیع خاتمیت نائل نشده باشد؛ همچنانکه نمیتوان پذیرفت که دین، خاتم بوده باشد، اما واجد جامعیت و کمال نباشد. در عدم ثبوت دو امر متلازم نیز همین مسئله مطرح است. نوشتار پیشرو، در تبیین تلازم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی ـ با رویکردی توصیفی، تحلیلی ـ از میان سه رهیافت «مراجعه به نصوص دینی»، «بررسی آموزۀ اکمال دین» و «بررسی یکایک آموزههای قرآن و اثبات کمال آنها»، تنها به آموزۀ اکمال دین پرداخته است. مدلول صریح آیۀ اکمال از منظر علامه، کامل شدن مجموعة معارف و احکام دین، با تشریع حکم ولایت است. همچنین اکمال دین، مساوق با اتمام نعمت است و این هر دو، مساوق و متلازم با جامعیت دین است.
Giving the viewpoint of Allameh Tabataba'i in the Commentary of al-Mizan, on the Āyat Ikmāl ad-Dīn, verse of the Perfection of the Religion, the issue of Finality of Prophethood and comprehensiveness of religion are intertwined. Accordingly, assuming the "the perfection of the religion" and "Finality" is impossible, because, just as, perfection is impossible without Finality, Finality is also impossible without perfection. Using an analytical-descriptive method, this paper has focused on the issue of "the perfection of the religion" rather than the other evidences. From the point of view of Allameh, the aforementioned verse reveals that the legislation of guardianship, God's great blessing, has perfected the teachings of the religion of Islam that is the very meaning of the comprehensiveness of religion.
خلاصه ماشینی:
com دریافت: 18/04/1398 ـ پذیرش: 04/10/1398 چکیده اگر حقیقت خاتمیت را آنگونهکه علامۀ طباطبائی در تفسیر گرانسنگ المیزان فی تفسیر القرآن، از رهگذر آیۀ «اِکمال دین» تبیین كرده است، بپذیریم، فهم تلازُم آن با جامعیت دین تسهیل خواهد شد؛ به این معنا که، فرضِ ثبوت هر یک از «جامعیت دین» و «خاتمیت»، بدون دیگری فرض محالی است؛ زیرا نمیتوان تصور کرد که دین، جامع و کامل است، ولی به قُلۀ رفیع خاتمیت نائل نشده باشد؛ همچنانکه نمیتوان پذیرفت که دین، خاتم بوده باشد، اما واجد جامعیت و کمال نباشد.
توجه به حقیقت یادشده، این پرسش جدی و مهم را پیش رو مینهد: آیا بین ختم نبوت تشریعی و جامعیت دین تلازم وجود دارد؟ به سخن دیگر، آیا از خاتمیت (تشریعی) مورد عنایت قرآن، میتوان جامعیت دین، و بهعکس از جامعیت دین، خاتمیت تشریعی را استنتاج کرد؟ شایان ذکر است که نگارنده برای دستیابی به پاسخ این پرسش، با محور قرار دادن سخنان علامه طباطبائی در تفسیر المیزان، به بررسی و تبیین پرسش یادشده مبادرت ورزیده است.
از آنچه گفته شد، روشن گردید كه دو عاملِ «تعالی و تكامل استعداد نوع انسان» و «تكامل و تمامیت یافتن شریعتهای الهی در شریعت محمدی» از عوامل اساسی و تأثیرگذار در ختم نبوت تشریعی است؛ لذا علامه در یكی از مجلدات تفسیر المیزان به فرایند استكمالی دین و شریعت محمدی و در نتیجه نائل آمدن آموزهها و قوانین آن به نقطهای كه قابلیت شمول و فراگیری تمام جهات نیازهای مادی و معنوی انسان را داشته باشد، اشاره میكند و مینویسد: دین پیوسته رو به كمال داشته، تا آنجا كه قوانین آن تمام ساحتهای حوایج و نیازهای زندگی بشر را دربرگیرد؛ پس هرگاه دین ـ در این سیر تكاملی ـ چنان توسعه و ظرفیتی پیدا كند كه قوانین آن ]پاسخگو و[ واجد تمام جهات نیازهای انسانی باشد، بهطور قطع ختم میگردد ]و فرض وجود دین دیگری بعد از آن، فرض باطلی است[.