چکیده:
امروزه صنایع فرهنگی از اهمیت روزافزونی برخوردار است و در آیندۀ اقتصاد و فرهنگ جهان نیز نقش کلیدیای بازی خواهد کرد. هدف عمده کشورهایی که آینده اقتصادی خود را برپایۀ صنایع فرهنگی برنامهریزی میکنند، نخست، حفظ و گسترش فرهنگ خودی و سپس، پویایی اقتصادی است. با درنظر گرفتن هندسه اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی ایران، حفظ و گسترش فرهنگ خودی در اولویت قرار دارد و برای رسیدن به این هدف باید به سیاستگذاری در صنایع فرهنگی پرداخت. افزونبراین، با توجه به اینکه برنامهریزی سالهای اخیر اقتصاد ایران در راستای اقتصاد مقاومتی است، پویایی صنایع فرهنگی میتواند به رشد درونزای اقتصادی کشور کمک کند و درنتیجه، در راستای اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی بهکار آید.
این پژوهش از طریق تحلیل مضمون 35 مصاحبه عمیق با متخصصان و دستاندرکاران صنایع فرهنگی انجام شده است. با استفاده از روش تحلیل مضمون، 4 مضمون کلی بهعنوان شاخص صنایع فرهنگی شناسایی شدهاند که عبارتند از: گسترش گفتمان انقلاب اسلامی، پویایی اقتصاد شهری، مردمی بودن، و مشارکتی بودن. همچنین، هریک از مضمونها در 5 حوزۀ کلیدی برای بهرهبرداری از صنایع فرهنگی بومی، شناسایی شده است که شامل حوزههای تولید، زیرساخت، بازار، سرمایهگذاری، و آموزشوپرورش حرفهای است و ذیل هریک، راهبردها و پیشنهادهایی ارائه شده است. مهمترین پیشنهادهای مطرحشده شامل مواردی مانند ایجاد برنامه سرمایهگذاری در فناوریهای جدید، ایجاد نظام ثبت آثار و خلاقیتهای فرهنگی و هنری شهر، ایجاد دبیرخانه یا شورای توسعۀ صنایع فرهنگی، و ایجاد صندوق سرمایههای خطرپذیر است.
Today, the cultural industries are increasingly important and will play a key role in the future of the world economy and culture. The main purpose of countries planning their economic future based on cultural industries is to preserve and develop their own culture first, and then economic dynamics. Taking into account the social and cultural geometry of the Islamic Revolution of Iran, preserving and developing one's own culture is a priority, and policy making in the cultural industries must be pursued. In addition, given that the planning of the Iranian economy in the recent years is in line with the resistive economy, the dynamics of cultural industries can contribute to the endogenous economic growth of the country and, consequently, be used to implement the resistive economy.
This research was conducted through the analysis of the content of 35 in-depth interviews with cultural industry experts and practitioners. Using the content analysis method, four general themes have been identified as indexes of the cultural industries, which include: spreading the discourse of the Islamic Revolution, the dynamics of the urban economy, being popular, and participatory. Each of the themes has also been identified in five key areas for the exploitation of indigenous cultural industries, including the areas of production, infrastructure, market, investment, and vocational education, and each has provided strategies and suggestions. The most important proposals include the creation of a new technology investment program, the creation of a city's cultural and artistic creativity register, the creation of a secretariat or council for the development of cultural industries, and the creation of a venture capital fund.
خلاصه ماشینی:
واژه هاي کليدي: صنايع فرهنگـي، گفتمـان انقـلاب اسـلامي، سياسـتگذاري فرهنگـي، صنايع فرهنگي، تحليل مضمون مقدمه نخستين بار مکتب فرانکفورت ١ (مکتب انتقادي) مفهوم «صنايع فرهنگي» را به عنوان امري مخرب و نوعي «فريب عمومي» مطـرح کـرد (آدورنـو٢، ٢٠٠٢: ٩٤)، زيـرا از ديدگاه آن ها صنعت فرهنگ با توليد نيازهاي کاذب ، براي نظام سلطه سرمايه دارانـه مشروعيت توليد ميکند (حسينيپور، ١٣٩٠: ٩٩)، ولي ايـن مفهـوم از دهـه ١٩٧٠ به بعد رايج تر شد، زيرا سياسـتگذاران ، فرهنـگ را بـه عنـوان حـوزه اي بـراي ارائـۀ راهبردهاي پيشرفت اقتصادي و فرهنگي کشـف کردنـد (هـارتلي٣، ٢٠١٣: ٧٩).
علل توجه و سرمايه گذاري گسترده در صنايع فرهنگي (رجوع شود به تصویر صفحه) براين اساس ، سياسـتگذاري کارآمـد در زمينـه صـنايع فرهنگـي بـراي کشـور يـک ضرورت به شمار ميآيد، زيرا صنايع فرهنگي، مناسب ترين محمل براي گسترش و نفوذ ارزش ها و اعتقادات انقلاب اسلامي (گسترش گفتمـان انقـلاب اسـلامي) در داخل و خارج از کشور است ؛ بنابراين ، با فعال سازي اين صنايع ميتوان فرهنگ و ارزش هاي بومي جامعه را گسترش داد.
مردمي بودن گفتني است که صنايع فرهنگي در ايران در بعضي زمينه ها (مانند آنچـه امـروزه در بازار حراج هنر تهران ميبينيم ) به صنعتي اشرافي تبديل شده اسـت ، ولـي بـه نظـر ميرسد که بايد اين صنايع را در خدمت همۀ گروه هاي جامعه با هر شـرايط مـالي و سنياي قرار دهيم و به گونه اي باشد که هرکسي بتواند از آن ها بهره ببرد و در آن سرمايه گذاري کند.