چکیده:
اين مقاله جايگاه روايات تفسيري را با روش توصيفي تحليلي در جديدترين تفسير معاصر اهل سنت يعني'التفسير الوسيط للقرآن الکريم'از محمد سيد طنطاوي عهده دار است.با اين که روش تفسيري وي'اجتهادي'است ولي اين روش مانع استفاده وي از روايات در فهم بهتر آيات نشد.در اين نوشتار مباحث در سه محور سامان يافت محور اول:منابع روايات تفسيري؛که بررسي ها بيانگر آن است که مفسّر،تعصب خاصي به استفاده از منابع اهل سنت دارد. از روايات اهل بيت(ع)کمترين بهره را برده است.بيشتر مصادر وي بعد از صحاح، تفاسير مهم هستند يعني روايات را غير مستقيم گزارش مي کند.محور دوم:گونه هاي روايات تفسيري؛که در ده محور تبيين شد.محور سوم: نقد روايات تفسيري؛که مشخص شد،نقد هم سندي و هم متني بوده که غالب نقد متني است.و نقد سندي بر مبناي اطلاعات رجال شناسي مفسِّر نيست بلکه ديدگاه ديگران را بيان مي کند.و روايات، بدون سند و غالبا به ذکر آخرين راوي اکتفاء شده است.
The current paper examines the position of interpretative narratives by descriptive-analytic method in the newest contemporary interpretation of Sunni tradition, i.e., " Al-tafser al-waset " by Muhammad Sayyid Tantawy. Although his interpretation method is "ijtihadi", this method had not prevented his use of narratives in better understanding of verses. The current paper is organized in three sections. The first section addresses the interpretative narratives source in which the reviews indicate that the interpreter has a particular tendency to use Sunni sources with the least reference to Ahl al-Bayt (PBUH). He has used main commentaries in addition to “The Kutub al-Sittah”, that is, the narrations are indirectly reported. The second section reviews the types of interpretive narratives which are explained in ten categories. The third section includes the critique of interpretive narratives that indicates the presence of both documentary and textual critiques. The documentary critique is not based on the Biographical evaluation information of the commentator, but expresses the view of others and the narratives are without citing the source and often mention the last narratorhere.
خلاصه ماشینی:
قـرار دارد، امـا ايـن کـه آيـا ميـزان استفاده تمام مفسران به اين سبک از روايات تفسيري به يک ميـزان بـوده اسـت و يـا اينکـه برخي تفاسير روايي، روايت را با سند آن ذکر کرده اند و يا متن روايات را مـورد تحليـل و نقد هم قرار داده اند يا خير؟اين پرسش هايي است که در برابر تمام تفاسير اجتهادي مطـرح مي شود.
(نمودار شماره ١) نمودار شماره ١ 281 (رجوع شود به تصویر صفحه) ابي داود احمد بن حنبل ترمذي مسلم بخاري ٤-٢- منابع فرعي روايي طنطاوي گاهي روايت را نقل قول از تفاسير مهم اهل سنت بيان مي کند که به ترتيـب کثرت نقل در پنج جزء اول ؛ بيش از پانصدو ده حديث از کشاف زمخشري، بـالغ بـر چهـار صدو نوزده روايت از تفسـير ابـن کثيـر، حـدود سيصـدو شصـت و يـک روايـت از تفسـير قرطبي، و سيصد چهل و هشت روايت از فخر رازي، حدود سيصدو بيسـت و شـش روايـت از تفسير آلوسي نقل کرده است .
( طنطاوي ، ١٩٩٧،ج ١،ص ٩)اما تفسير«قرآن به سنت »را نيز ناديـده نگرفتـه است ، آن را به عنوان وحي بياني در کنار وحي قرآنـي دانسـته و رجـوع بـه آن را ازصـحيح ترين نوع تفسير بعد از قرآن مي داند و مـي گويـد:(فعليـک بالسـنۀ فإنهـا شـارحۀ للقـرآن و موضحۀ له )( بر توست به پاس داشتن سنت چرا که شارح قرآن و بيان کننده آن اسـت )و در تاييد نظر خود حديثي از پيامبر(ص ) مي آورد که فرمود:«ألا إني أوتيت القرآن و مثله معه »، يعني«السنه ».