چکیده:
در این پژوهش روند حرکت آرایههای بلاغی برای رسیدن به سمبل و تولید بافتهای نمادین کلام در فرهنگ شعر معاصر فارسی با تکیه بر اشعار احمد شاملو و نگاهی خاص به شعر «مه» از مجموعهی «هوای تازه» بررسی شده است. حرکت از تشبیه به سوی استعاره، و از استعاره به سمت نماد، حرکتی تدریجی است که با ساختارهای اجتماعی ادبیات و سیر تطور سبکها ارتباطی مستقیم و تنگاتنگ دارد. سمبل یا نماد از میان دیگر مقولههای بلاغی، به دلیل به وجود آوردن نوعی هنجارگریزی معنایی، جایگاه و ارزش قابل توجهی در هنر معاصر بهویژه شعر مدرن پیدا کرده است. میل به تولید پیچیدگی در کلام، آفرینندهی نوعی ابهام است که نه تنها مقولهی زیباییشناسی شعر را تقویت مینماید بلکه خواننده در داد و ستدی دوسویه با متن، در فهم معنا شریک میگردد و دامنهی تأویلی شعر را گسترش میدهد. در اینگونه آثار، دلالتهای نخستین زبان و ارتباط مستقیم و کلیشهوار دالها و مدلولها به هم ریخته و گاهی بافتی نوین از دلالتهای ثانوی بر یک دال اشاره میکنند. بدینترتیب، سلسلهی متناوب دال و مدلولی به قلمروی جدیدی وارد میشود که در آن، امور حسی، طبیعی و اجتماعی به مفاهیمی کاملاً انتزاعی و گاهی نیز متافیزیکی اشاره میکنند.
In this Research the movement of Rhetoric terms to reach the Symbol and production of symbolic textures in Persian contemporary poetry with special glance at Ahmad Shamlou’s poems (Meh/Mist)from ÄHavaye Tazeh- Fresh Air is considered. This is a gradual movement from simile to metaphor, and then to symbol with which social structure of literature and movement of different styles have a direct relation. Symbol due to making the deviation of norms has a notable position in contemporary art especially in modern poetry. Willing to create complexity in poem, symbol is creator of ambiguity which not only increasing the aesthetics in poetry but invite the reader to a great challenging. In this works primary signification of language and direct relations of signifier and signified will disassemble. So alternative series of signifier and signified step in a new structure, in which fillings, nature and social refer to mental concept and often to Meta physical concepts.