چکیده:
هدف این مقاله بررسی تغییر در استراتژی ترکیه در قبال داعش از حمایت به مبارزه است. به منظور فهم این موضوع از رویکرد ساختار نظام بینالملل که تلفیقی از ساختارِ سیطرهجویانه منطقهای و ساختارِ طردکننده فرامنطقهای است، استفاده شده که نشان میدهد چرا ترکیه به این تغییر بزرگ دست زده است. بدین منظور با گردآوری منابع کتابخانهای و اسنادی، از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد به دلیل الزامات ساختار منطقهای ناشی از قدرتگیری کردها، محور مقاومت و روسیه به عنوان نیروهای سیطرهجوی مقابل ترکیه از یکسو و فشارهای سیستمی فرامنطقهای ناشی از اعتبارزدایی ترکیه در برابر امریکا، اتحادیه اروپا، نهادها و افکار عمومی جهانی از سوی دیگر، ترکیه ناچار به چرخش استراتژیک در سیاست خود مقابل داعش شده است. بنابراین، این نوع تجدیدنظرطلبی از یک سنت واقعگرایانه مبتنی بر بازیابی قدرت و امنیت ملی سرچشمه میگیرد نه از سنت انقلابیگری مبتنی بر اراده واقعی برای مبارزه با تروریسم.
The purpose of this paper is to examine the change in Turkish strategy against ISIS from "support" to "battling". In order to understand is used the approach of the "structure of the international system," which is a synthesis of "regional hegemonic structure" and "trans-regional repulse structure" to indicate why Turkey is carried out to the "big change". For this purpose, is used descriptive-analytical method and relied on documentary sources through library research. The findings show because of the limitations of the regional structure due to superiority of Kurds, the axis of resistance and Russia as the dominant forces on the one hand and Trans-regional systemic pressures due to discredit front of the US, EU and international institutions / world public opinion, on the other hand, turkey was forced to strategic turn in its policy against ISIS. So, this kind of revisionism comes from a tradition based on realistic in order to restore power and national security not from the revolutionary tradition based on real determination to fight terrorism.
خلاصه ماشینی:
com مقدمه ازجمله تحولات عمده منطقه خاورميانه که تقريباازسال ٢٠١٣آغازوکمابيش تـاکنون استمراريافته ،گسترش شعاع عملياتيداعش وجهانيشدن اقدامات اين گروه بوده که به يک نگرانيعمده برايمجامع بين الملليتبديل شده است .
باتوجه به ايـن پرسش وفرضيه تلاش ميشودتابااتکابـرچـارچوب نظـريمعطـوف بـه تـاثيرسـاختارنظـام بين الملل وتحولات منطقه ايبرسياست خارجيکشورها،به ارزيـابيعلـل چـرخش سياسـت ترکيه درقبال داعش پرداخته شود.
درواقع حمايت آنکاراازاين گروه جهادي وتنـدرويـک تاکتيـک جنگي بود،نه تنهابه اين دليل که آنان مخالفان رژيم اسدبوده اند؛بلکه بـه ايـن دليـل کـه آنـان هدف ترکيه رابه اشتراکگذاشتند؛يعنيممانعت ازشکل گيرييک نهادکردي قدرتمنـددر شمال سوريه (٥ :٢٠١٥ ,Salih).
ازايـن روتغييـررويکـردترکيـه يک پاسخ به تغييرموازنه قدرت واين اضطراب وترس بودکه اين کشورنقش واهميت خود رادرمقام يک متحدغرب ويک دولت حياتيدرخاورميانه ازدست خواهـدداد ,Tziarras) ٥ :٢٠١٥)؛اين سياست ميتوانست دوباره ترکيه رادرمقام قدرت منطقه ايبنشـاندوروابطـش رابااتحاديه وامريکابه منظورهماورديبابلوکايران تقويت کنـدونيـازش رابـرايتوسـعه ظرفيت هايسياسيواقتصاديتحليل رفته برآورده سازد(٩٥ :٢٠١٥ ,Kuru).
امابه نظرمـيرسـدکـه براثـرتـداوم برخيسياست هايخودسرانه ترکيه ،اين واقعيت هادگرگونه شده باشد؛به گونه ايکه شـکاف ميان واشنگتن وآنکارابيش ازهرزمان ديگريشـد(١٨ :٢٠١٥ ,Bipartizan Policy Center)و روابط ميان اين دوبراينخستين باربه دليل بحران سوريه وعراق وعدم تعادل درسياست هاي داخليوبيثباتيهايداخليترکيه که درنقش تحليل َبرنده منـافع امريکـاعمـل کـرده اسـت ، به شدت بيثبات وآشفته شده است .
Bpartizan Policy Center دهدازيک طرف ،سنيهابيگانه تروحاشيه ايتـرمـيشـوندوازطرفـييـک تغييـردرموازنـه قدرت به سمت شيعيان ايجادميشودکه درنهايت ،قدرت ايران رادرعراق ارتقـاخواهـدداد؛ اتفاقيناخوشايندورنجش آوربرايترکيه که اين کشوربه دنبال پرهيزازشـکل گيـريچنـين وضعيبود(٢٠١٤ ,Tol).
طبيعتـاترکيـه بـه عنـوان يکـيازاعضـايجامعـه بين الملل ملزم به رعايت اين دستورالعمل است .